۱۳۸۹ مهر ۱, پنجشنبه

برادرم وظیفه ی تو این نیست که تفنگ بر دست گرفته از اشغالگران حفاظت بکنی ، بلکه بر تو فرض است سلاح عزت بر دست گرفته اشغالگران را از سرزمینت بیرون کنی


میخواستم با اون عده ی اندک از برادران بلوچی که برای دلخوشی زابلی های جنایتکار و قاتلان ملت بلوچ به رژه رفته بودند ، آن هم با لباس غیرتمند بلوچی ، اون لباسی که مردانی بر تن کرده اند ، ذلت و خواری را قبول نکردند و برای مقابله با هر استعمارگری بلند شده و آواز پیروزی یا شهادت سردادند ، بگویم !
برادر بلوچ : سرزمین بلوچستان ، سرزمین من و توست ، سرزمینی که باید من و تو حکمرانی کنیم نه بیگانگان ، سرزمینی که من و تو بتوانیم آزادانه زندگی کنیم نه دیگران ، نباید خودمان را دست آله ی این اشغالگران قرار دهیم و برای این جنایتکاران رژه برویم.
به جای آنهایی که بر کرسی نشسته و تو را مسخره میکند ، حق تو این بود که بر کرسی اقتدار شما بنشینی نه دیگران .
سهم تو این نیست که نوکر و غلام باشی ، سهم تو اقتدار است و مدیریت .

پس برادر بلوچ ، سهم تو مدیریت سرزمین بلوچستان ، برخیر و قیام کن و برای گرفتن حقوقت سلاح ذلت را بینداز و سلاح آزادی و آزادگی را بر تن کن و شیر باش و به دیگران مثل شیر زندگی کردن را بیاموز.
برادرم وظیفه ی تو این نیست که تفنگی بر دست گرفته از اشغالگران حفاظت بکنی ، بلکه وظیفه ی تو نه تنها اینست بلکه برای تو فرض است که تفنگ بر دست گرفته اشغالگران را از سرزمینت بیرون کنی.
به شهر و دیارت بنگر و کمی قضاوت کن !!
استاندارت کیست ؟ و شهردار و بخشدار تو کیست ؟
فرماندارت کیست ؟ رییس تو کیست ؟
تو کیستی !! تو کیستی ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
بیاد جمله ای از شهید اعظم امیر عبدالمالک بلوچ افتادم که هر وقت برای من و تو میگفت : که یک روز مثل شیر زندگی کردن از هزار سال مثل روباه زندگی کردن بهتر است.

پیروک میرحسین

۱ نظر:

ناشناس گفت...

چه میشود کرد از ماست که بر ماست بدبختانه اگر به تاریخمان بنگریم بیشترین ضربه را از خودمان دیده ایم یکی به بهانه همکاری با دولتها یکی به بهانه اختلاف طایفه ای یکی به خاطر اختلاف مالی همیشه بلوچ بود که بلوچ را میکشت همیشه برادر کشی کرده ایم هنوز هم همینطور است و این چرخه از آنجایی شروع شد که جوانان نام ریش سفید و سردار را فراموش کردند و در سر هر کس هوای بزرگی و سرداری افتاد.
امروز فقط میتوان گفت : وای اگر از پس امروز بود فردایی