۱۳۸۹ دی ۷, سه‌شنبه

تصاویری از جنایتکارانی / افردای که برای در قدرت ماندن دست به هر جنایتی میزند





اظهار نظر ملت ستمدیده بلوچ مبنی بر اعدام یا بخشش امیر حسین شیرانی کارمند هسته ای رژیم آخوندی



به غیر از حرف حق، حرف هیچکس را گوش نکنید.
این خائن را اعدام بکنید وبه حرف دوشکی و این اروپاییها گوش ندهید اگر ما نبودیم این اروپاییهارا کسی نمیشناخت واین از کار های ما جنداللهیها بوده که حالا اینها را به دفتر تلویزیون دعوت می کنند بااین حال اینها تا حالا هیچکاری برای ما نکرده اند.
گفته باشم اگر این خائن را اعدام نکنید من یکی دیگه باشما قهر می شوم.
بلوچ دوستدار حندالله از سزباز

......................
سلام بر مبارزان و رهبر عظيم و سخنگوي جندالله ما جمعي از دانشجويان زاهداني خواستار اشد مجازات براي اين كارمند اتمي هستيم و از شما عاجزانه مي خواهيم كه اين جنايتكار را كه در ساختن بمب اتمي سهيم است را اعدام كنيد و ما اعلام برائت وبيزاري مي كنيم از افرادي همچون دشوكي كه كه احمقانه از رژيم حمايت مي كنند. ما در اين شكي نداريم كه فردا بمب اتم بر سر ما انداخته مي شود و اين شيراني شريك اين جنايت است لذا بايد اعدام گردد تا ديگران عبرت كنند. 
زنده باد جنبش سياسي و نظامي بلوچستان جندالله
--------------------
يجاهدون في سبيل الله و لا يخافون لومة لائم. بكشيد در راه خدا و از ملامت هيچ ملامتگري نترسيد... برادران عزيز لطفا هر چه زودتر اي مزدور خبيث را بكشيد تا لااقل مرحمي باشد بر زخمي كه بر اثر اعدام ١١ بيگناه بر قلبهايمان ايجاد شد و از مزدوراني چون دوشوكي خبيث هيچ ترسي نداشته باشيد .
----------------------------------------
دوشوكي حامي و وكيل مردم بلوچستان نيست و هيچ حقي براي دخالت در امور بلوچستان ندارد . دوشوكي اگر دوستار ملت بلوچ مي بود هرگز آنها را ترك نمي كرد ، كسي كه تمام عمر خود را در يك كشور اروپايي گذرانده چه مي داند از درد و غم مردم بلوچستان ؟! برادران به پيش رويد كه پيروزي شما به اذن خداوند نزديك است و بدانيد كه ما تمام ملت بلوچستان با شماييم و از هر حركت شما با تمام وجود حمايت مي كنيم و امثال مزدوراني چون دوشوكي ملعون هرگز نمي توانند عقيده ما به شما را عوض كنند . 
انشاالله...‏‎ ‎
---------------
من دیگر اینقدر از این .... بدم میاد که اگز ببینمش .....می کنم. به حرف .....گوش نکنید واعدامش کنید چون حقش اعدام است و بس.
احمد از سرباز
------------------ ---- 
ما مردم زاهدان از مبارزین جندالله میخواهیم هر چه سریع تر این شیرانی را اعدام کنند ، زیرا حقش است رژیم جوانان بیگناه ما را بدون هیچ جرمی اعدام و به رگبار می بندد واقعا بعضی از دوستان چگونه خواستار آزادی این مجرم هستند.
از اهالی زاهدان 
----------------
جنبش مقاومت باید درباره ی اعدام یا بخشش امیرحسین شیرانی از مردم بلوچستان رای گیری کند نه از بیگانگان و این حق ملت بلوچ است ، اگر بیشتر رای به اعدام دادند اعدام شود ، اگر خواستار بخشش شدند آزادش کنند.
رامین نارویی 
----------
مجرمین باید اعدام شوند ؛ کسانی که بمب میسازند و میخواهند انسانیت را از بین ببرند ، محاربه فی الارض هستند ، بیگناه نیستند باید به سزای جنایت ننگینشان برسند.
بلوچی 
----------------
اگر جمهوری اسلامی زندانیان جنبش مقاومت را آزاد میکرد این حق جنبش بود که امیرحسین شیرانی را رها کند ، اما دولت 11 جوان بلوچ را به دار کشید ، باید جنبش تقاص انتقام جویانه از دولت بگیرد و هر چه زودتر این جانی را اعدام کند.
هاشم زهی از خاش
-------------
ماداران داغدیده ی ملت بلوچ در انتظار اعدام کارمند هسته ای ایران هستند از مجاهدین بلوچستان خواهشانه گزارش میشود که این جنایتکار را هر چه زودتر اعدام کنند ، تا دل این مادران آرام گیرد.
شه بخش

عده اي شه رژيم مبلغي دريافت كرته كه مانع اعدام شيراني به بنت



بايد ات كه ائ مشت نفهمين مردمانى جواب بداتين كه وقتى بليتين رزيم بلوج جوانانا مثل مرغ سر بريت شمئى حقوق انسانى ضمير كجايت
شما حالا قلم به دست بوتكت او شه جبهه لوطت كه رزيم مهندس اعدام نبايد به بيت او شه شما در خواست كننت كه اى اعداما ديم به دارت
وقتى رزيم روجى 50 جوان بلوج در يك وقت اعدام كت همى واجه كجايتنت اهانى صدا در نه يهت كه ؟
بايد انت اشانى حبر زرته مه بيت 
وشما وتى كارا به كنت ضمنأ عده اى شه رزيم مبلغى كلان دريافت كرته كه مانع اعدام شيرانى به بنت لذا بايد انت هرجه زودتر اى كار انجام به بيت.
شيراني از دبي

شهادت یک جوان بلوچ به دست ماموران اطلاعاتی خامنه ای



باز هم دستهای کثیف و جنایتکار حکومت آخوندی خون جوان بیگناه بلوچی را در صبحدم سوم محرم به زمین ریخت تا نشان دهد اقتدار و پایداری این نظام فاشیستی آخوندها با ریختن خون بیگناهان تثبیت میشود. آقای مراد نمردی فرزند عیسی 30 ساله که برای شب نشینی یا (رحله) با دوستان و برادرانش به نخلستان پدری خود رفته بود هنگام صبحدم که قصد برگشت به خانه را داشت در جاده شهرستان سیریک-جاسک با بی رحمی تمام توسط ماموران وزارت اطلاعات به رگبار گلوله بسته شد، که با وجود اصابت هشت گلوله باز هم زنده بود. ماموران اطلاعات او را به مقر مرکز اطلاعات شهرستان سیریک انتقال میدهند و اینقدر این دست و آن دست میکنند که خونریزی کند و جان دهد تا بمیرد، و چنین نمیشود، و پس از 2 ساعت جان دادن یک درجه دار با زدن تیر خلاص به سرش او را شهید میکنند و جسد او را به شهرستان میناب انتقال میدهند. پس از این جنایت، خانواده مرحوم و مردم خشمگین میشوند و راه ارتباطی شهرستان جاسک به میناب را می بندند و این قطع راه ارتباطی 5 ساعت به طول می انجامد که منجر به ترافیک و راه بندان بزرگی به طول 10 کیلومتر می شود. مردم به هر ماشین نظامی و دولتی که می بینند خسارت می زنند. در همین حال فرماندار این شهرستان با مخابره این خبر به استاندار هرمزگان تلفنی میگوید: فرمانداری این شهر سقوط میکند و ممکن است مردم به اطلاعات خصوصی این فرمانداری دست پیدا کنند و تبدیل به فاجعه شود. استاندار هرمزگان به برادر بزرگ آن مرحوم تلفن میزند و خواهش می کند که اگر به این اعتصاب پایان دهند و راهبندان را باز کنند قول می دهد این پرونده را پیگیری کند و علت و قاتلین این جنایت را مشخص نماید و سپس با وساطت ریش سفیدان و معتمدین این راه بندان پنج ساعته پایان می پذیرد. پیکر آن مرحوم در عصر هفتم محرم با حضور هزاران نفر در غم و اندوه بسیار به خاک سپرده شد. این هم سندی دیگر از جنایات کثیف نظام ولایت فقیه و حکومت آخوندی میباشد که صدها نفر از جوانان رشید بلوچ را به شهادت رساندند. اما ولی فقیه بداند که ظلم پایدار نمیماند...".

۱۳۸۹ دی ۶, دوشنبه

مقالات چند مزدور نمي تواند بر تصميم مبارزان اثر بگذارد



پس از سخنگوي جنبش مقاومت اعلام كردند كه حكم اعدام امير حسين شيراني يكي از كارمندان رژيم جنايتكار ولايت جهل و جور صادر شده است برخي مزدوران رژيم و كژانديشان همچون عبدال دوشوكي كه با چندين نام مستعار مطلب مي نويسد كه هرگز احساس بلوچي بودن ندارند و قلمهايشان در خدمت استعمار بوده است به سر و صدا در آمده اند و خواهان آزادي اين عنصر رژيم شده اند كه در ساختن بمب هسته اي همكاري داشته است و ممكن است فردا اين بمب بر سر ملت مظلوم بلوچ انداخته شود و بلوچستان يك هيروشيماي جديدي شود و هيچ شكي نيست كه اگر ملت بلوچ به مبارزات خود ادامه دهند كه مي دهند و بخواهند سرزمين خود را آزاد كنند تهران فرق نمي كند آخوند باشد يا دوشوكي و ارباش پهلوي با بمب اتمي بلوچستان را با خاك يكسان خواهند كرد و اميرحسين شيراني يكي از كارمندان اين بلاي جهاني است كه دستش آلوده به ساخت و ساز در نيروگاه هسته اي بوده است و همراهي و همكاري با رژيم جنايت است و سزايش مرگ
است و بس.
و اين نويسندگان گستاخ كه از ادب نوشتاري و عفت كلام محرومند در اجراي حكم اعدام مجاهدان را بيش از پيش تشويق مي كنند زيرا قلم زهر آلود امثال دوشوكي و ميربلوچي و..... خود خشونت آفرين است و فضاي موجود را بيش از پيش تنش آلود نموده و مبارزان را مجبور به اجراي حكم فوري اعدام مي كند و اگر نبود درخواست برخي انديشمندان مانند دكتر غلام رضا حسين بر و انجمن حقوق بشر بلوچستان و ديگر دوستان قطعا امروز حكم اعدام امير حسين شيراني به اجرا در آمد و بنابر درخواست دكتر غلام رضا حسين بر و انجمن حقوق بشر بلوچستان فعلا اين حكم به تاخير افتاده است.
و مقالات و مكتوبات كژانديشاني كه جهل و ناداني شان واضح و روشن است و هيچ گاه براي اعدام يك جوان بلوچ اين همه سر و صدا نكرده اند نمي تواند تاثيري بر تصميمات جنبش بگذارد و بلكه اين افراد در جامعه بلوچستان جايگاهي ندارند و مردم بلوچ امروز خواهان برخورد شديد با متجاوزان و دشمنان هستند و كوچكترين نرمي را در اين باره قبول نمي كنند و اما محكوميت چند سردار و مولوي تاثيري ندارد كه مجبورند و آنها همه مخالفان نظام را اعم از مسلح و غير مسلح محكوم مي كنند واگر مخالفان مدني نظام مي خواهند بفهمند يك مصاحبه از مولوي و سردارها بگيرند كه نظرشان در باره مخالفان مدني نظام كه خارج نشسته اند ؟چيست و آنگاه معلوم خواهد شد كه چه خبر است و آنها تا چه اندازه مجبورند و نظراتي كه در تلويزيون مطرح مي كنند در حال حاضر اعتباري ندارد.

كساني كه امروز براي نجات يك بيگانه اين همه سر و صدا مي كنند براي آزادي جوانان بلوچ چرا ساكت بودند و چيزي نگفتند و زيادي اگر خود را به زحمت مي انداختند يك مقاله در يك وبلاگ مي نوشتند و اما براي نجات يك بيگانه بمب ساز به هزاران سايت مقاله مي نويسند و هر جا يك نام براي خود مي گذارند و حتي براي كنگره مليتهاي ايران نامه نوشته اند كه تاكنون سابقه نداشته است كه براي نجات اعداميان بلوچ چنين كاري كنند واقعا كه شرم كنند از اين همه مزدوري براي بيگانگان.

پوزش مي طلبم از آن دوستاني كه با ادب سياسي و احترام كامل تقاضاي آزادي امير حسين شيراني را كردند كه مبارزان به نداي آنها لبيك گفته اند و به پاس خدمات و زحمات آنها براي مردم بلوچ اين حكم را فعلا موخر نموده اند چنانچه سخنگوي جنبش در گفتگوي خود ديروز با الشرق الاسط اين موضوع را بيان كرده است.

دلاور بلوچ

پيام عبدالرئوف ريگي سخنگوي جنبش مقاومت پيرامون شايعات اخير


۱۳۸۹ دی ۳, جمعه

فـعـالـیـت پـایـگـاه شهيد مولانا محمد عمر سربازی با مدیریت محمد امین فرزند مـولانـا




سایت دووربـیـن ؛ وبلاگ شهيد مولانا محمد عمر سربازی فعالیت خود را شروع کرد . نسخه‌ای از متن كامل فعال شدن این وبلاگ را به سایت دووربین ارسال کرده‌‌اند که متن آن بدين شرح است :

بسم الله الرحمن الرحیم

از تمام دوستان گرامی بالخصوص از صاحبان ویبسايت‌ها و وبلاگ‌ها در خواست می‌کنیم در انتشار فعالیت وبلاگ شهيد مولانا محمد عمر سربازی و در هر چه بهتر بودن این وبلاگ با ما همکاری و همیاری نماینداین وبلاگ برای دسترسی عموم المسلمین و اهل سنت به ارزشها و کتاب های مولانا محمد عمر از جمله تفسیر های قران مجید، بیانات وسخرانی هایی ایشان به زبان بلوچی و فارسی و همچنین زندگی نامه و اشنایی بیشتر با این استاد مبارز اهل سنت است .  دربهتر شدن و مفید واقع بودن این پایگاه انترنتی به راهنمایی وپیشنهادات شما برادران و خواهران مسلمان و کاربران محترم نیازمندیم .
مدیر پایگاه محمد امین سربازی فرزند شهيد مولانا محمد عمر سربازی
   لینک وبلاگ:http://www.shahidmolana.blogspot.com/

آدرس پوست انترنتی
 شهيد مولانا محمد عمر سربازی کــــیـــســـــــــــــت ؟
نام : محمد عمر(رح) نام پدر : ملااحمد فرزند ملاعبدالرحمن ، فرزند ملاعبدالجلیلتاریخ تولد : ‌ماه ذیحجه سال ۱۳۵۵ هجری قمرینسب :ایشان از سادات منطقه می باشد و سلسله ای که وی را به رسول اکرم (ص)متصل می کند ، دارای سی و دو حلقه است که با نگاهی هر چند گذرا ، به خوبی می توان به ممتاز بودن آن تمام مقاطع ، از نظر بر جستگی های علمی و پرهیزگاری و مقبولیت های عامّه پی برد « شیخ ابوصالح موسی » و فرزند گرامی اش حضرت غوث اعظم ، « عبد القادر گیلانی » از چهره های شاخص این زنجیره است که اسم گرامی شان بیش از هر کس دیگری در سلسله نسب مولانا ، جلب توجه می کند .نا گفته پیداست که این علاوه بر وجود شخصیتهای منحصر بفردی مانند « فاطمه زهرا » (رض) و حضرت«علی مرتضی » (رض ) و اولاد پاکشان است که سلسله نسب های سایر سادات ، به طرق مختلف به آنان پیوند می خورد . اجداد مولانا (رح) در میان عامّه و خواص ، از نظر پاکی و پارسایی و انسان دوستی ، از معروفیت و محبوبیت چشمگیری برخوردار بوده و همواره قرین احترامات خاص مردم می زیستند . زندگانی مولانا مشتمل بر سه فصل مفصل می باشد و چون هر فصل آن در شکل بخشیدن به شخصیت کنونی ایشان تأثیر مهم داشته است ، هر کدام را جداگانه و اجمالاً مرور می کنیم فصل اول : دوران کودکی ( از دامان مادر تا محیط مدرسه ) در سال ۱۳۵۵ هجری قمری در یکی از شبهای مبارک ذی الحجه در روستای « انزاء» ( قریه ای مربوط به منطقه ی سرباز بلوچستان ) طفلی از پدر و مادری پاک از سلاله ی مقدس رسول الله (ص) چشم به جهان می گشاید . اسم تاریخی اش به حساب ابجد « چراغ علیم » بر می آید و پدر بزرگ خانواده ، نامش را به« محمد عمر » تبدیل می کند و به برکات اسم ابر مرد تاریخ اسلام بر این طفل نو ظهور ، امید ها می بندد . این انتخاب مورد قبول همه ی اعضای خانواده قرار می گیرد . « محمد عمر » چون اولین پسر پدر و مادر است ، تولدش موجب مسرّت و شادی وصف نا پذیر آنان می شود و هر کدام در پهن دشت آرزوهایشان ، آینده ای زیبا و مبارک برای وی ترسیم می کنند . محمد عمر(رح ) از سنین کودکی امتیازات خدادادی اش را ظاهر می سازد و این امتیازات ، فرقی واضح میان او و سایر اطفال ایجاد می کند . مادرش به وی می گفت : « در طول شبهای دراز ، مثل اطفال دیگر پریشانم نمی کردی ، تا اینکه خودم رحمم می آمد و بر می خواستم به تو شیر می دادم » وقتی کمی بزرگتر می شود ، صفات یک مرد کامل در وجود کوچکش آشیان می کند . او ظاهراً کودک است و همانند هم سن و سالانش علاقه ی زیادی به بازی های کودکانه دارد و در این کار شب و روز نمی شناسد . اما در عین دارا بودن طبع کودکانه ، مردی بزرگ و عاقل به نظر می رسد . در همین سنین عشق مفرطی به نماز ، روزه ، ذکر و خواندن درود پیدا می کند . به اشعار عارفانه و نعت آمیز علاقه بسیار نشان می دهد و اشعار زیادی را از « دیوان حافظ» از بر دارد . عشق نبوی خمیر فطرت اوست و از همان زمان عادت به سحر خیزی پیدا نموده است . در شجاعت و زور و بازو از همسالان خود پیشی گرفته و یاور محرومان است . در شبهای تار، یکه و تنها برای آبیاری درختان به باغهای دور دست می رود . او احترام و ارزش زاید الوصفی به والدین قایل است و در جلب رضای آنان از انجام هیچ کاری شانه خالی نمی کند . نسبت به سه گروه محبت وافر احساس می کند : علما و صوفیه و اهل شجاعت که بعد ها خصوصیات همه آنان را یکجا در خود جمع می کند وقتی پا به سن نه سالگی می گذارد ، پدرش او را به دبستان می برد . تا دو سال به جدیت تمام درس می خواند اما سال سوم حالش دگرگون می شود و به دنبال آن برای همیشه دبستان را ترک می گوید اما در مقابل ،عاشق کتاب های دینی است.تاسن ده سالگی کتابهای ابتداعی از قبیل « گلستان سعدی » مجموعه ی « پنج کتاب » « میزان و منشعب » ، « منیه المصلی »، « مختصر قدوری » را فرا می گیرد . در یازده سالگی به دست « غلام محمد نقشبندی» خلیفه مجاز « شاه ولی الله خراسانی – هراتی » در سلسله ی نقشبندیه ی مجددیّه ی ، بیعت ودر لطایفی که به وی تلقین می شود ، با کمال ذوق و شوق ذکر می کند . او در این مدت کتاب « نور الظلم » را نزد استاد طریقتش می خواند .استاد در پیشانیش آثار نبوغ عالی می بیند و گاه گاه او را به تحصیل علوم دینی تشویق می کند . باری کودک یازده ساله با تعجب از او می پرسد « مگر برای شما در باره تحصیل من کشفی رخ داده ؟! » استاد می گوید : « چرا عزیزم ! بلکه برای ما واضح شده است » فصل دوم : دوران تحصیل در( پاکستان- کراچی ) این دوره از زندگی مولانا از سیزده سالگی وی شروع شده و به مدت پنج سال ادامه می یابد . تشویقات استاد دلسوز ، فکر به ثمر رساندن زحمات والدین و تحقق بخشیدن به آرزو هایشان و در کنار این دو ، میل طبعی به فرا گیری علم قرآن و سنت ، همه و همه دست به دست هم داده و انگیزه ای قوی در وجود او برای جستجوی علم و دانش می شوند .او در سال ۱۳۶۸ هجری قمری به مقصد « کراچی » شهر علم و عالم پرور پاکستان – از ایران خارج می شود . در آن دوره زمان در « کراچی » اندیشمندان و علمای برجسته ای وجود داشتند که به علم و فرهنگ اسلامی رونق بسزا بخشیده بودند . در رأس همه آنها علمایی قرار داشتند که در « دارالعلوم دیوبند » مرکز بزرگ دینی که با اهداف مذهبی – سیاسی در هند فعالیت داشت ، پرورش یافته بودند نوجوان مسافر، سال اول ورودش به پاکستان را در مدرسه « احرار الاسلام » می گذراند و سال دیگر وارد مدرسه ی بزرگ و خوش نام آن دیار ، یعنی مدرسه ی « مظهر العلوم کدّه » می شود ریاست این مدرسه بر عهده ی حضرت مولانا« محمد صادق » (رح) قرار داشت . نامبرده فارغ التحصیل «دارالعلوم دیوبند » و از شاگردان خاص حضرت شیخ الهند « محمود الحسن » (رح) بودند .خوشبختانه به سبب سفارش های پدر بزرگ مولانا به این مرد بزرگ که با وی رفاقت و صمیمیّتی دیرینه داشت ، طلبه ی تازه وارد همان لحظات اولیه ی ورود به مدرسه ، خودش را در هاله ای از محبت های رئیس مدرسه و سایر کارکنان می بیند . اولین جمله ای که جناب مولانا « محمد صادق » (رح) در باره طالب ایرانی می گوید اینست : « این فرزند منست . دستار او را همین حالا ببندید که ان شاءالله مولوی می شود » بدین ترتیب ، مسافر نوجوان از اوان ورود به مدرسه ی دینی کدّه مورد توجه مهتمم عالیقدر آنجا قرار می گیرد و همچنان تا پایان تحصیلات ، زیر سایه ی عنایات ایشان و سایر اساتذه بسر می برد . این شانس استثنایی یکی از بزرگترین عوامل موفقیت او در نیل به مقصد اصلی به حساب می آید .او علوم متعدد اسلامی را از علمای متبحر و صاحب نام حاصل می کند : علم و ترجمه و تفسیر قرآن و حدیث را از عالم بزرگ ، حافظ کلام سرمدی و محدّث وقت ، حضرت مولانا « فضل احمد کراچوی » (رح) می آموزد ؛ حلقه ای از زنجیره ای طلایی که به حضرت « شاه ولی الله دهلوی »(رح) می رسد و از آنجا با حلقات طلایی به امام اعظم « ابو حنیفه نعمان » (رح) و باز از آنجا با سلسله ای عالی به خاتم المرسلین (ص) ختم می گردد . علم فقه ، نحو ، بلاغت ، تجوید و قرائت را از قاری معروف« حافظ قاری محمد رعایت الله دیوبندی » (رح) و علم ادب ، اصول ، منطق و صرف را از عالم فاضل ، مولانا « عبدالحلیم افغانی » (رح) شاگرد ممتاز مولانا « انور شاه کشمیری » فرا می گیرد . افزون بر اینها ، در حضور اساتذه ی معروف دیگری نیز در زمینه های مختلف علمی شرف تلمّذ حاصل می کند .زندگی هفت ساله در پاکستان ، افقی جدید و وسیع در مقابل دید مولانا می گشاید و در ضمن درس خواندن او را از نزدیک با علماء اندیشه ها ، مکاتب مختلف مذهبی و فکری و سیاسی و … آشنا می سازد . ارتباط مستقیم و مداوم با شخصیتهای مشهور علمی و انقلابی و عرفانی از آنجمله : « شاه عطاءالله »، « احمد علی لاهوری »، « عبد الله درخواستی »، « محمد یوسف بنّوری » ، «مفتی محمد شفیع»،«مولوی عبدالغنی جاجروی »، « مفتی محمد عثمان بلوچ » «مولوی جالندری » و بسیاری دیگر از چهره های معروف آن زمان ، تأثیرات و تحولات عمیقی در فکر و روح و ظاهر مولانا می بخشد و این برخورد ها و امتیازات رفته رفته شخصیت جدیدش را شکل می دهد و او را از طالب العلمی کم تجربه و گمنام به عالمی متبحر ، با عمل ، مناظر و صاحب آوازه و احترام تبدیل می کند .او در آن ایام دوشادوش تحصیلات ، سخت مشغول تعلیم ، تبلیغ ، مناظره با مبتدعین و کجروها و فعالیت های دیگر است . حتی موفق می شود دست به قلم برده و چند کتاب تحریر نماید . او دیگر غریبه نیست و گمنام نیست . در فن ّ مناظره استعدادی شگرف و فوق العاده پیدا کرده و به سبب مناظرات غوغا برانگیزش اسمش در نزد عموم مردم و محافل علمی بر سر زبانها افتاده است :« محمد عمر ایرانی »(رح) اکثر علمای آن سامان یا او را از نزدیک می شناسند یا اسمش را شنیده اند ! اینها همه موهبتهای و موفقیتهایی است که کمتر طلبه ای در حین تحصیل به آنها نایل می آید . از بزرگترین مناظره های مولانا که برای او شهرت و محبوبیتی بی سابقه فراهم آورد ، مناظره او با « جود پوری » و « مفتی صاحبداد » و « عبد الحامد بدایونی » – سه تن از راهنمایان بزرگ مذهب « بریلویت » – بود که ماجرایی جالب و شنیدنی دارد . در این مباحثه ی بزرگ و سرنوشت ساز ، مولانا تک وتنها موفق می شود طرف مقابل را با شرم ساری به عقب نشینی وا داشته و مضحکه ی کوچک و بزرگ نماید .همکاری های او در « حزب احرار» موثر است ؛ آنچنانکه وظایف خطیر را بر عهده می گیرد و یک بار به دلیل همین فعالیت ها با بعضی از رهبران حزب دینی به زندان می رود .بالاخره ، فصل دوم زندگی مولانا ، با اتمام تحصیلات در سال ۱۳۷۳ هجری قمری به پایان می رسد و او به محض فراغت ، با کوله باری پر از اندوخته های علمی و تجربیات مهم و خاطره های شیرین ، رهسپار وطن می گردد . فصل سوم : دوران خدمت به اسلام و مسلمانان ( در درّه ها و ارتفاعات کوه ونّ ) آخرین فصل زندگانی مولانا ، هنگامی شروع می شود که ایشان از پاکستان به بلوچستان ایران مراجعه می کند . او حالا عالمی به تمام معنا با اهداف والاست و این در حالیست که از زندگانی اش هنوز بیست بهار هم نگذشته است . با تکمیل علوم ظاهری ، تشنگی حقیقت جوی در روانش بر طرف نمی گردد ، لذا برای بدست آوردن گوهر باطن و معرفت ، در سال ۱۳۷۵ هجری قمری راهی افغانستان می گردد و در آنجا بدست شفاگر غوث دوران، حضرت « شاه غوث محمد هروی » (رح) تجدید بیعت می نماید و پس از وفات وی – مدتها بعد – نزد فرزندش ، حضرت علامه « شاه بهاء الدین شهید » (رح) تجدید اسباق و تحت ارشاد وی ، سلوک عارفانه اش را تکمیل می کند . مولانا با جدّیت تمام در منطقه ی خویش ، کار تبلیغ را آغاز می کند و در ردّ رسوم بی پایه و اعتقادات شرک آمیز و بر افراشتن پرچم توحید ، قدم های راسخ بر می دارد . او هر جا که می رود ، با حرارت و سوز درون ، بر مغز های خشک و پوک اثر می گذارد و با سخنان پر شور و مخلصانه اش مردم را با حقیقت آیین یکتا پرستی آشنا می سازد و با اخذ بیعت صوفیانه از زن و مرد ، نور و معرفت را در قلوبشان می تاباند . او در طول این دوره دامنه ی سفرهای تبلیغی اش را در سرتا سر منطقه ی « سرباز » گسترانیده واز آنجا به جاهای دور ودراز ، از جمله : افغانستان ، خاش، زاهدان ،ایرانشهر ،چانف ، نکهچ ،کاجه ،و… می کشاند وهمین باعث هراس رژیم طاغوت می شود که بالاخره توسط مهره های حکومت جلب وتهدید به اعدام می گردد اما او با توکل بر خداوند متعال کارش را کما کان ادامه می دهد . در سال ۱۳۷۷ هجری . ق . به مساعدت جناب مولانا «تاج محمد نسکندی » مدرسه ی«عزیزیه» دپکور را که به علت رفتن حضرت مولانا «عبدالعزیز »رحمه الله به زاهدان بی سر پرست مانده بود به مشوره خود ایشان به «انزاء» انتقال می دهد وبدین تر تیب با همکاری مولانا اساس مدرسه ی دینی انزا را می نهد و خود تا مدتی درآن به تدریس اشتغال می ورزد تا این که در طی یکی از سفرهای تبلیغی گذرش به منطقه ی«کوه ون »می افتد که اغلب ساکنان آن معتقد به مذهب کفر آمیز «ذکر» بودند. درآنجا احتیاج شدید به اصلاح همه جانبه ی آنان احساس می کند وبدین منظور در سال ۱۳۸۱ هجری.ق. به کمک همان مردم در روستای «پادیگ»(خدا آباد )اساس مدرسه ی به نام «منبع العلوم»را می گذارد که بعدها در ردیف معروف ترین مدارس دینی ایران برای خود جا باز می کند. مولانا از آن پس ،کار دین را در همان مدرسه دنبال می کند واز آن مدرسه به عنوان پایگاهی مطمئن برای اجرای اهداف دینی خویش واحیای تعالیم اسلامی والقای آن به مردم در قالب تألیف ،تدریس ،موعظه و اخذ بیعت وتلقین ذکر استفاده می کند.الحق مدرسه ی دینی «منبع العلوم»در بیدار سازی وبالا بردن سطح سواد وفرهنگ اسلامی مردم منطقه نقشی مؤثر داشته ودارد .تألیفات شیخ التفسیر والحدیث تعداد کتابها ورساله هایی که حضرت شیخ التفسیر والحدیث نوشته اند از مرز هفتاد می گذرد واین در عالم تصنیف عدد بزرگی است با توجه به کمبودها ونیازهای مردم در زمینه های مختلف ،کتابهای مولانا هم راجع به موضوعات مختلفی نگاشته شده است که می توان گفت مجموعه ی تألیفات ایشان نسخه ای مؤثر در رفع بیماریهای گوناگون دینی واجتماعی واخلاقی می باشد .عنوان اغلب کتابهای حضرت ایشان بدین قرار می باشد :۱-تبیین الفرقان (تفسیر قرآن کریم )۲-احسان الباری (شرح صحیح بخاری –در دست چاپ )۳-مکتوب العاری (اختصار عمده القاری-در دست چاپ )۴-انعام المنعم (شرح صحیح مسلم –در دست چاپ )۵-الطاف الودود (شرح سنن ابی داوود – در دست چاپ )۶-خیرالسرمدی (تقریر سنن ترمذی –در دست چاپ )۷-کشاف التباریخ (تقاریر مشکوه المصابیح )۸-تقاریر بلوغ المرام(در دست چاپ )۹-فتاوای منبع العلوم کوه ون۱۰- مکتوبات سربازی ۱۱-ضروریات مبلغین ۱۲-فؤائد فاضله فی بیان الفاتحه۱۳-خیرالمقاصد ۱۴-کنز الدارین ۱۵-زادالحقیر للحاج الی بیت العلی الکبیر ۱۶-المنجیات والمهلکات۱۷-الهدایه فی تحقیق الشرک فی الرساله ۱۸- تبصره عاجله فی بیان فضائل بعض صحابه ۱۹-اسلام وسائنس عالم ۲۰-احداث العوام (همه باید بدانند )۲۱-ارشاد المجودین ۲۲-قره العینین فی مقدمات الصحیحین ۲۳-اهمیت ریش در اسلام ۲۴-انوار دوازده گانه ۲۵-موارد الشوارد ۲۶-التحذیر عن ارتکاب التصویر ۲۷-ستر شرعی ۲۸-پیکار با اسبال ازار ۲۹-شمشیر بران بر اشراک و بدعات دوران۳۰-دیوان عمر ۳۱-سوغات برادران ۳۲- مواعظ حسنه ۳۳-صدای فطرت ۳۴- حقیقت بردگی در اسلام۳۵- گلدسته بهارستان ۳۶-شفاء الاسقام ۳۷-ارغام الجاحد (در دفاع از مقام علمی امام اعظم رحمه الله )۳۸-التحقیق الوجیز فی مسئله التعویذ ۳۹- سراغ حقیقت (خلفای راشدین از دیدگاه امیر المؤمنین )۴۰-ارمغان دوستان ۴۱-حکم الاحکام الربوبیه ۴۲- خلاصه الحقائق ۴۳- فضل المیمون فی تعریفات الفنون۴۴- سر گذشت خود نوشت ۴۵-گلشن جعفری در اسانید عمری ۴۶-منظومه الآلی (در عقیده )۴۷-منثوره العوالی(شرح منظومه ) ۴۸- التوضیح والاعلان فی تحقیق تراویح رمضان ۴۹-انوار ساطعه فی بیان الفاتحه ۵۰-وتد الایمان ۵۱-خلاصه التصوف ۵۲- تدبیر دفع مصائب وبلیات ۵۳- توشه ناجی (شرح سراجی )۵۴-هشدار به مسلمین ۵۵-البینات للمتفرسین۵۶-پرسش وپاسخ های ارزشمند برای جوانان ارجمند ۵۷-مقالات هفتگانه ۵۸-نسب نامه ۵۹- رفع اشتباهات از عدم وجود جمعه در دهات ۶۰- شمشیر حیدری (دربیان مضرات تلویز یون )۶۱-وصیت نامه عمری ۶۲- خورشید تابان بر بردگان بلوچستان ۶۳-آیا بیماریها مسری هستند ؟ ۶۴-زکات اموال برای مدارس ۶۵-رجاءالمقبول (ترجمه اسوه الرسول )۶۶-ضمائرالحکمه (ترجمه بصائر الحکمه حکیم الامت )

تفسير سوره توبه توسط شهيد مولانا محمد عمر سربازي(قسمت اول تا ششم )




فرق بین حیوانات و شیعیان رافضی

اُولئِک کَاالأَنَعامِ بَل هُم أَضَلّ


عبادت در بین فرهنگ حیوانات
..............................................................................


عبادت در فرهنگ شیعه 


پاكستان:هيچ اطلاعاتي در مورد حضور عبدالرئوف ريگي در پاكستان نداريم



به گزارش آژانس خبري تفتان پس از نشر خبر دروغ دستگيري سخنگوي جنبش مقاومت توسط رسانه هاي دروغ پرداز خبرگزاري حكومتي فارس در گزارشي به نقل از مقامات پاكستان اين خبر را تكذيب نمود.
طبق اين گزارش خبرگزاري فارس: برخي مقامات بلندپايه پاكستان در گفت‌وگو با خبرنگار فارس دستگيري عبدالرئوف ريگي را تكذيب كردند.
به گزارش خبرنگار خبرگزاري فارس در اسلام‌آباد، يك مقام بلند پايه امنيتي پاكستان در گفت‌وگو با خبرنگار فارس دستگيري "عبدالرئوف ريگي " در اين كشور را تكذيب كرد.
اين مقام امنيتي كه نخواست نامش فاش شود تاكيد كرد كه عبدالرئوف ريگي در پاكستان دستگير نشده است. وي افزود: ما آماده هستيم تا اطلاعات خود را به اشتراك بگذاريم اما هيچ اطلاعاتي در مورد حضور عبدالرئوف ريگي در پاكستان نداريم.
اين مقام امنيتي در پاسخ به سئوال خبرنگار فارس گفت: قطعا اگر به نشانه‌اي دست پيدا كنيم، اقدامات شديد و سخت‌گيرانه‌اي را عليه هر شخصي كه در حملات عليه ايران دست داشته است، اتخاذ خواهيم كرد.
خبرنگار فارس همچنين در تماس با وزارت كشور پاكستان در مورد دستگيري عبدالرئوف ريگي سوال كرد كه مقامات اين وزارتخانه نيز دستگيري وي را رد كردند. 

http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=8910030747

اطلاعيه جديد جنبش مقاومت مردمي ايران(جندالله)پيرامون ادعاهاي دروغين رسانه هاي رژيم


به نام خدا
بدينوسيله جنبش مقاومت مردمي ايران اخبار منتشر شده در رسانه هاي رژيم مبني بر دستگيري رهبر جنبش مقاومت حاج محمد ظاهر بلوچ و همچنين ادعاي دستگيري سخنگوي جنبش مقاومت عبدالرئوف ريگي را تكذيب مي نمايد و اعلام مي دارد كه اين دو بزرگوار در صحت و سلامت و در پايگاههاي جنبش در كوههاي بلوچستان به سر مي برند و هيچ آسيبي به آنها نرسيده است و هرگز در خاك پاكستان نيستند كه آنجا دستگير شوند.
رسانه هاي رژيم جهت سرپوش نهادن بر ضعف و شكست رژيم و ايجاد تشويش و نگراني در مردم بلوچ و اهلسنت و تشخيص دادن موقعيت مبارزين به چنين دروغهائي متوسل مي شوند كه جز رسوائي براي رسانه هاي دروغپرداز رژيم سودي ديگر در بر ندارند و چهره دروغين نظام دجال صفت را بيش از پيش به نمايش مي گذارد.
گزارشها از بلوچستان حكايت از نگراني عميق مردم از پخش چنين اخبار دروغي مي باشد كه جنبش از مردم مي خواهد كه ماهيت دروغپرداز رژيم را بهتر درك كنند و فريب دروغهاي رژيم را نخورند و براي فرزندان خود در ميدان نبرد دعا كنند.
جنبش مقاومت مردمي ايران (جندالله)

۱۳۸۹ دی ۱, چهارشنبه

شهید در حقیقت زنده است وهیچ وقت نمی میرد





شهيد حاج ناصر و حاج لال محمد شه بخش


تصوير حاجي لال محمد و حاجي ناصر شيه بخش

 

مگوئيدآن كساني كشته گشتند

براه حق به دار جنايت آويخته گشتن

به نزدرب خودمردگانند

كه بلكه جمله ايشان زندگانند

شمايان اينقدراي خلق نادان

نميدانيدازحال شهيدان

حديث گفته است آن شاه ابرار

شهيدان زنده اندبرنزد جبار

بجنت درحواصل هاي مرغان

همه باشندزيرعرش رحمان

ندارندآرزوي دار دنيا

تمامي شادومسرور ندآنجا

جزاين كه آرزودارند ايشان

بيابندزندگي ازرب رحمان

برين دنيابحكم رب جبار

غزاسازنددوباره بكفار

به امرحق شهادت رابيابند

ثوابات زيادت رابيابند

نبي گفته كه جنت راخدا كرد

به زيرسايه شمشيرها كرد

دوستدار مجاهدان از چاه احمد

رحيم بندوئي :سياست حاكميت فقط خشونت است


گزارش رادو زمانه:

روز چهارشنبه ۲۴ آذرماه گروه «جندالله»، سازمان مسلح مخالف جمهوری اسلامی در بلوچستان، بار دیگر حادثه آفرید.
آن‏طور که در خبرها آمده بود، چهارتن از افراد این گروه، طی عملیاتی انتحاری، حداقل ۳۹ نفر از مردمی را که برای شرکت در عزاداری ماه محرم اجتماع کرده بودند، به قتل رسانده و ده‏ها تن را مجروح کردند.
جندالله یا «جنبش مقاومت مردمی بلوچستان»، گروهی است که از سال ۱۳۸۲ عملیات مسلحانه را بر ضد حکومت جمهوری اسلامی آغاز کرده است و تاکنون صدها نفر از مأموران دولتی و مردم غیر نظامی منطقه را در بمبگذاری‏ها، گروگان‏گیری یا حملات مسلحانه به‏قتل رسانده است.
رهبر این گروه، عبدالمالک ریگی، سال گذشته، چهارم اسفندماه در یک عملیات پیچیده در خارج از کشور دستگیر و به ایران انتقال یافت.
گروه جندالله پس از دستگیری رهبرشان، عبدالمالک ریگی بنا به خواست او که در یک پیام تلویزیونی برای آنها ارسال شده بود، عملیات نظامی خود را متوقف کرده بودند. اما پس از اعدام ناگهانی او، در ۳۰ خرداد سال جاری، بار دیگر اقدامات خود را از سر گرفتند. عملیات دیروز یکی از بزرگ‏ترین و خشن‏ترین این اقدام‌ها بود.قربانیان این‏گونه ترورها، چه نقشی در میان مخاصمات گروه‏ها با حکومت دارند؟ جمهوری اسلامی در این میان، چه مسئولیتی دارد؟ آیا راهی برای برون‏رفت از این بحران یا تخفیف این وضعیت موجود است؟
رحیم بندویی، از مسئولین «حزب مردم بلوچستان» در لندن به این پرسش‌ها پاسخ می‏دهد.
 

به‏نظر من، ریشه و عامل اساسی تمام این خشونت‏هایی که از جانبین، از سوی حاکمان و از سوی محکومین اعمال می‏شود، برمی‏گردد به سیاست‏هایی که نظام جمهوری اسلامی پایه‌ی آن را بر اساس تبعیض گذاشته است؛ چه تبعیض دینی باشد و چه تبعیض حقوقی، ملی و قومی. تا زمانی که این‏گونه‏ برخوردها است، شاهد چنین مسائلی هم خواهیم بود.
متأسفانه جمهوری اسلامی برای خشکاندن مشکلات، روش‏ خود را فقط روی سرکوب گذاشته است و فکر می‏کند فقط با سرکوب و اعدام می‏تواند این مسائل را حل کند.
در صورتی‏که تا زمانی که این تبعیض‏ها وجود دارد، مسلماً مبارزه هم خواهد بود. هرکسی به شیو‏ه‏ی خودش مبارزه می‏کند. هم‏چنان که شاهد هستیم، الان مدت‏هاست که بلوچستان شاهد مبارزه‏ی عده‏ای است که به شکل عملیات انتحاری دارند در مقابل رژیم قد علم می‏کنند.
مسئله این است که چنین اقدامات خشونت‌آمیزی، حتی به شکل عمل انتحاری، فقط علیه نیروهای حکومتی نیست. حتی کسانی که کشته می‏شوند، همه شیعه نیستند. تاکنون بسیاری از اهل سنت در این بمبگذاری‏ها و ترورها کشته شده‏اند.
در این شکی نیست که در حادثه‏ی تروریستی روز چهارشنبه در چاه‏بهار هم مسئله فقط شیعیان یا فارس‏ها نبوده‏اند. به‏هرحال وقتی عملیات تروریستی انجام می‌شود‏، کور است و نمی‏شناسد کی به کی است. آن‏جا مسلماً بلوچ هم بوده، سنی هم بوده و به‏هرحال از هر ملیتی و قومیتی بوده‏ است.
در این‏‏که عملیات انتحاری ره به جایی نخواهد برد و در این‏که سرکوب‏های وحشیانه‏ی جمهوری اسلامی هم ره به جایی نخواهد برد، هیچ شک و شبهه‏ای وجود ندارد. متأسفانه گویا گوش شنوایی نیست و آنهایی که کشور ایران را دارند می‏چرخانند، تنها راه مشکلات را فقط در سرکوب و در واقع، نوعی ترور دولتی می‏بینند.
زمانی که کسی را بالای دار می‏کشند و مردم را دعوت می‏کنند که برای تماشا بیایند، هدفی جز ایجاد رعب و وحشت در دل مردم و ترساندن آنها ندارند. این هم نوعی عمل تروریستی رسمی از سوی دولت است.
عین همین کار را هم طرف مقابل انجام می‏دهد. کار کسانی هم که به عنوان عملیات انتحاری انجام می‏گیرد، همین است و در میان توده‏های عادی مردم، ایجاد رعب و وحشت می‏کنند. حال آن‏که عاملان اصلی این‌همه تبعیض، ظلم و ستم، مردم عادی نیستند. عامل اصلی آن‏چه تاکنون شاهد هستیم، ریشه در سیاست‏های تبعیض‏گرایانه‌ی حاکم دارد. در حال حاضر تبعیض مذهبی هم به تبعیض‌هایی که در رژیم سابق وجود داشت، اضافه شده است.

به این ترتیب، آیا هیچ راهی برای از بین بردن یا تخفیف این تضاد وجود دارد؟
 
حتماً وجود دارد، اما به‏نظر می‏رسد که جمهوری اسلامی متأسفانه هیچ‏گونه روش مسالمت‏آمیزی را نمی‏پسندد. حال آن‏که مثلاً می‏توانست پس از این‏که عبدالمالک ریگی را دستگیر کرده بود، بهره‏برداری سیاسی کند و باعث کاهش این نوع عملیات بشود، اما دیدیم که چگونه و با چه سرعتی دست به اعدام می‏زند و در این زمینه چقدر رشد کرده و به کجا رسیده است.

به‏هرحال، عبدالمالک ریگی متهم به بسیاری جنایت‏ها و کشتارها علیه مردم عادی بود که فیلم، سند و عکس هم برای آن موجود است. به‏نظر شما، حکومت چه رفتار دیگری می‌توانست با او داشته باشد؟ در آن صورت، چه نتایج دیگری داشت؟
 
اولاً من مخالف با اعدام انسان‏ها هستم. مخصوصاً اگر این اعدام از سوی یک حکومت باشد. ثانیاً در ارتباط با مسئله‏ی خاص آقای عبدالمالک ریگی، با توجه به این‏که ایشان رهبر جندالله بودند، حرف‏شنوی بسیاری از ایشان در سطح بالا و در تمام آن تشکیلات و سازمان‏ متبوعش وجود داشت.
جمهوری اسلامی می‏توانست از وجود ایشان، در ارتباط با تخفیف تنش‏هایی که هست و حداقل کمتر کردن عملیات‏هایی که هم‏اکنون شاهد آن هستیم، استفاده کند. به همان شکلی که دولت ترکیه بعد از دستگیری آقای عبدالله اوجلان، رهبر پ‏ک‏ک، رفتار می‏کند.
دولت ترکیه اوجلان را اعدام نکرد، بلکه او را نگاه داشت. به‌طوری که حتی سران بالای حزبی‏شان می‏رفتند و با او می‏نشستند و در ارتباط با راه حل‏هایی که ایشان ارائه می‏دادند صحبت می‏کردند که چگونه این تنش‏ها را با این هدف که در منطقه ثبات و آرامش به‏وجود بیاید، کمتر کنند.
متأسفانه سیاستی که حاکمیت جمهوری اسلامی از بالا تا پایین دارد، فقط خشونت است؛ در هرکجا که نگاه می‏کنیم همین را می‌بینیم. اصلاً نمونه‏ی خود تهران را در ارتباط با جنبش سبز در نظر بگیرید. دیدیم که در آن‏جا هم علیه تظاهرات آرام و مدنی مردم چگونه حرکت می‏کردند. نیروهای سرکوبگر رژیم به جان مردم می‌افتادند. در کلیپ‏های ویدئویی‏ای که پخش می‏شد، می‏دیدیم که به قصد کشت مردم را می‏زدند.
جمهوری اسلامی در حالی که می‏توانست از وجود عبدالمالک ریگی برای کاهش تنش‌ها‏ استفاده کند و مسائل را بیشتر حلاجی کند، کسر شأن خود می‏دانست که به حرف‏های یکی از افراد این جامعه گوش بدهد. آن‌هم یکی از کسانی که به‏هرحال علیه مشکلات و اجحافاتی که مردم منطقه با آن مواجه بودند، به شیوه‏ی خودش، به مبارزه برخاسته بود.
متأسفانه شاهد بودیم که جمهوری اسلامی این کار را نکرد و دیدیم که جندالله اسم تمام عملیات انتحاری‏ای را که هم‏اکنون انجام می‏دهد، «انتقام» گذاشته است. نام عملیات اخیر «انتقام شماره‏ی ۲» بود و دقیقاً به مسئله‏ی اعدام عبدالمالک ریگی اشاره کرده‌اند.
در حالی که از یک طرف، با توجه به فرهنگی که در کل در منطقه حاکم است و از سوی دیگر با توجه به محبوبیتی که ریگی در سطح تشکیلات خودشان داشت، جمهوری اسلامی می‏توانست از او به عنوان یک فاکتور و یک کارت بازی در جهت تنش‏زادیی، استفاده کند.
متأسفانه با اعدام او، آن‏هم بدون تشکیل دادگاهی، به‏قول خودشان صالحه که مورد قبول طرفین باشد و وکیلی داشته باشد، این راه را بست. در حالی‏ که اگر محاکمه‏ی عبدالمالک ریگی به شکل یک دادگاه علنی در سطح بین‏المللی پخش می‏شد، جمهوری اسلامی می‏توانست از آن در جهتی که می‏خواست بهره‏برداری کند. ولی خُب می‏ترسید. به دلیل این‏که جمهوری اسلامی می‏داند در چنین دادگاه‏هایی مسائلی مطرح خواهند شد که به نفع خود جمهوری اسلامی نیست.

با صحنه‏ای که شما ترسیم می‏کنید، یعنی اصرار جمهوری اسلامی بر سیاست سرکوب و روش مخالفانی نظیر جندالله در منطقه، هیچ افقی برای گشایش این وضعیت از دو طرف موجود نیست. آیا هیچ سیاست دیگری، جریان سومی نیست که بتواند با مداخله‏ی خود در این روند، حداقل برخی مشکلات را تخفیف بدهد؟
 
متأسفانه احتمال حضور جریان سومی که تلاش‏ آن برای تغییر سیاست حاکم بتواند کارا باشد، در شرایط کنونی بسیار بعید به‏نظر می‏آید.
نیروی سوم، مسلماً نیروی‏هایی هستند که خواهان حاکمیت قانون در ایران‏اند و خواهان رفع تبعیض‌های بسیار آشکار و عیان در میان کل مردمان ایران هستند. هم‏چنان‏که می‏بینیم سرکوب عنان‏گسیخته‏ی جمهوری اسلامی امکان عملی شدن چنین راه‏حل‏هایی را نزدیک به صفر کرده است. دلیل آن هم همان‏طور که گفتم، سرکوب است. سرکوب بسیار عیانی که دارد انجام می‏دهد.
بنابراین من امکان حضور نیروی سومی را که بتواند چنین عملکرد و چنین گرایشی را در ایران حاکم بگرداند و خشونت‌ها را تخفیف دهد ضعیف می‌بینم. آن‌هم به دلیل حاکمیت بسیار عنان گسیخته و سرکوبی که جمهوری اسلامی از طریق نیروهای سرکوبگر و نیروهای اطلاعاتی امنیتی‏ خود انجام می‌دهد.

همان‏طور که اشاره کردید، در نظام گذشته هم این تبعیض‏ها و درگیری‏ها کم‏وبیش میان مردم سیستان و بلوچستان با حکومت مرکزی وجود داشته است. بعد از انقلاب هم این امر ادامه پیدا کرد. آیا در دوران پس از انقلاب، ایامی بوده که این تضادها تخفیف پیدا کند یا فرصتی برای حل بحران به‏وجود بیاید؟ یا این مشکلات همیشه تشدید شده است؟
 
بله؛ اگر آدم منصف باشد، می‏تواند ببیند در آن دورانی که اصلاح‏طلبان، به رهبری آقای خاتمی، کشور را می‏گرداندند، حداقل حاضر بودند گوش بدهند که مخالفان چه می‏گویند. این باعث شده بود اندکی در این کشمکش‏ها و کنش و واکنش‏ها تخفیف حاصل شود.
این دقیقاً در همان دورانی بود که جنبش اصلاحات شکل گرفته بود. در آن دوران، در بلوچستان ما شاهد یک سری حرکت‏های ادبی، فرهنگی و هنری بودیم. مثلاً «انجمن جوانان صدای عدالت» حاصل سیاست‏های حاکم آن زمان بود که گوش می‏دادند، ولی متأسفانه پس از آن دوران، حتی حاضر به شنیدن کلمات اندیشه مقابل هم نیستند که ببینند چه گفته می‏شود و اصلاً چه می‏گویند. یعنی به‏جز قهر و سرکوب بسیار بی‏محابا، سیاست دیگری الان در ایران حاکم نیست.

۱۳۸۹ آذر ۳۰, سه‌شنبه

تشابهاتی بین شیعه گمراه و مسیحیت گمراه


اعدام 11 بلوچ در زاهدان جنایتی است در حق بشریت



با نگرانی وتألم بسیار، خبر اعدام 11 مبارز حق طلب بلوچ را امروز در رسانه های نظام خواندیم. اینگونه احکام جائرانه مؤکدا اولین احکام کشتارهای دسته جمعی نظام جمهوری اسلامی علیه فرزندان ملتهای تحت ستم مبارز نیست، زیرا که رژیم قبلا به قتلهایی دسته جمعی وسیعتر از این دست زده که هولناک ترین آنها در أحواز، کردستان، بلوچستان ودر 2006 در مناطق ترک آذربایجان جنوبی اتفاق افتاد همچنانکه در روزهای اول انقلاب در محمره، در نقده، در ترکمن صحرا، در ارومیه وتبریز رخ داد و در سال 1988م نیز انتقام خونین دسته جمعی نظام حاکم از هزاران زندانی در سراسر ایران پس از شکست در جنگ هشت ساله صورت گرفت.
مرکز دفاع از حقوق بشر در احواز ضمن ابراز نگرانی از این سکوت جهانی علیه این احکام جائرانه إعدام، تأسف خود را اعلام نموده، از تمامی سازمانهای حقوق بشر جهان برای جلوگیری از این کشتارهای دسته جمعی، در خواست حرکتی همآهنگ وموثر باکمک سازمانهای بین المللی سیاسی مثل سازمان ملل متحد می نماید.
از کلیه سازمانهای حقوق بشری ملل تحت ستم درخواست می نماید تا ضمن حرکتی وسیع و همآهنگ با سازمانهای جهانی سیاسی حقوق بشری، سازمانهای باصطلاح حقوق بشری فارسها را نیز رسوا سازند که با تمام هیاهوهای خود در خصوص بعضی از زندانیان اصلاح طلب و فارس نژاد، از کنار جنایات رژیم علیه فرزندان مبارز ملتهای تحت ستم با سکوت مفتضحانه ای عبور کرده، واز دیدگاه ما ودیدگاه حقوقی بین المللی این خود توطئه ای نژاد پرستانه متفق علیها وغیر اعلام شده توسط تمامی جناحهای(حاکمیت وبیرون حاکمیت) فارسیزه شده، را نشان می دهد.
مرکز دفاع از حقوق بشر در احواز ضمن محکوم کردن این کشتارهای غیر انسانی ( اعدام 11 بلوچ مبارز به بهانه بمب گذاری ) اعلام می دارد که طبق گزارشات رسیده از همکاران حقوق بشر بلوچ، مبنی بر اینکه شهدای اعلام شده بیشترشان زندانیان سیاسی ماهها وسالهای گذشته هستند وحتی بعضی از بازداشت شدگان اخیر همه از مناطقی دور از چابهار بازداشت شده وعملیات چابهار طبق ادعای نظام از خارج از مرز ایران ترتیب یافته ونظام رسما پاکستان را به آن متهم کرده است، واین ثابت می نماید که جوخه های اعدام نظام برای انتقام از ملتهای تحت ستم که اخیرا مبارزه حق طلبانه، انسانی، سیاسی ومسالمت آمیز خود را تشدید کرده اند وبعضی سازمانهایشان نیز برای دفاع از خود دست به اسلحه برده اند اقدام به این جنایتها می نماید.
مرکز دفاع از حقوق بشر در احواز

سهم بلوچها از ایرانی بودن (بخش اول)



هموطنان،
من در اینجا بخشی از بلا هایی را که جمهوری اسلامی بر سر بلوچ ها آورده است به صورت فهرست وار بیان میکنم و قضاوت را به عهده شما عزیزان میگذارم تا بدانید که سهم بلوچ ها از ایرانی بودن چه بوده است
پیامی هم برای فرزندان بلوچم دارم
صدای شما به گوش ایرانیان و جهانیان رسیده است. در کار های خود از تدبیر استفاده کنید. جمهوری اسلامی میکوشد که کار شما را به چنان افراطی بکشاند که برای هیچ کس قابل دفاع نباشد. نظام میکوشد فعالیت های شما را طوری جلوه دهد که انگار شما ضد تشیع، ضد فارس، و ضد ایران هستید؛ در حالیکه شما مثل میلیون ها ایرانی دیگر، مخالف رژیم هستید، و نه ضد شیعه و یا ضد فارس. موفقیت شما بستگی به میزان پشتیبانی ایرانیان از شما دارد. مردم ایران دوستان شما هستند. به فرصت طلبآن فرصت ندهید که انها را با شما دشمن کنند
 
 بلوچ ها و تبعیض ها
جمهوری اسلامی با بلوچ ها چه کار کرده است؟
. میزان عمر بلوچ ها ۱۰ سال کمتر از میانگین عمر در ایران است.
. میزان مرگ و میر کودکان بلوچ از تمام ایران بیشتر است.
. میزان مرگ و میر زنان بار دار در هنگام وضع حمل از همه جای ایران بیشتر است.
. تعداد بیمارستانهای بلوچستان از همه جا کمتر است.
مردم بلوچستان پایین ترین سطح درآمد را در کشور دارند.
. دانش آموزانی که در بلوچستان به علت فقر و فشار، ناچار بترک تحصیل میشوند، از همه جا بیشتر است.
. تعداد دانش اموزانی که در بلوچستان وارد دانشگاه میشوند، از همه جای ایران کمتر است.
. دانش آموزان بلوچی که معدل ۱۹ داشته اند، در دانشگاه ها پذیرفته نشده اند.
. در ایران سه میلیون و دویست هزا ر دانشجو مشغول به تحصیل هستند. سهم بلوچ ها، با توجه به جمعیت شان، باید، هفتاد هزار دانشجو باشد؛ در حالیکه در تمام دانشگاه های ایران، تعداد انها به دو هزار نفر نمیرسد. یعنی شصت و هشت هزار سهم انها غصب میگردد.
  در طول ۳۱ سال گذشته ، جمهوری اسلامی فقط به سه دانشجوی  بلوچ بورسیه تحصیلی خارج از کشور داده است، در حالیکه، در این مدت هزاران دانشجوی ایرانی بورسیه شده اند
 دانشجویانی که زیر فشار مقامات دولتی، مجبور به ترک تحصیل میگردند، از همه جای ایران بیشتر است
. هشتاد در صد کسانی که از دانشگاه ها فارغ التحصیل میشوند، قادر به پیدا کردن کار نمیشوند. آنها که کار پیدا میکنند، در شغل های پایین نگه داشته میشوند.
 میزان توسعه منابع انسانی در بلوچستان از همه جای ایران کمتر است
. تعداد کتاخانه ها در بلوچستان از همه جای ایران کمتر است.
. اجازه انتشار کتاب به زبان بلوچی داده نمیشود.
. انتشار روزنامه و مجله به زبان بلوچی عملا امکان پذیر نیست.
 تحقیق و مطالعه تاریخ، فرهنگ و زبان بلوچی با موانع زیاد همراه است
 برای برگزاری شب های شعر، داستان خوانی و تئاتر محدودیت زیاد ایجاد میگردد
. کیفیت آموزش در بلوچستان از همه جای ایران پایین تر است.
 طبق تحقیقات سازمان ملل، بچه های بلوچ بالا ترین ضریب هوشی را در ایران دارند
همانطور که می بینید،  سهم بلوچ ها از ایرانی بودن، همینها بوده است
 دکتر رضا حسین بر : زاهدان آنلاین

۱۳۸۹ آذر ۲۹, دوشنبه

یادی از استشهادیون (روحشان شاد)


انالله واناالیه راجعون(ما از الله هستیم و بسوی اوباز می گردیم)



بسم رب الشهداء
(ولاتحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیاء عند ربهم یرزقون)
کسانی را که در راه الله(جل جلاله)کشته شده اند مرده مپنداریدبلکه زنده اند و نزد پروردگارشان روزی می خورند.
باز رژیم ولایت سفیه(رافضی) در مقابل پیروزی فرزندان غیور بلوچستان دست به اعدام های دسته جمعی زندانیانی که بدون وهیچ کار نکرده ای ماه ها و سالها از عمرشان را در سیاچال های رژیم آخوندی گذرانده بودند،می زند.
جرم آنها فقط اهل سنت بودن وخویشاوندی با مبارزین و هواداری ازحق بود که اینگونه جانشان را به محبوب تقدیم کرده اند.
رژیم فکر می کند که با این اعدام ها ملت مظلوم وستم دیده بلوچ که مبارزه را تنها گزینه در برابر سفاکان زمان وتنها راهی که این ملت را به سر بلندی وعزت وسرافرازی می رساند،می د اند
بترساند ودر اراده وعزم آهنین آنان تزلزل ایجاد کند.
غافل از اینکه ملتی که مرگ در راه الله را برای خود افتخار می داند هیچ وقت از اعدام نمی ترسد،ملتی که جوانانش برخودشان بمب می بندند و به پیشواز مرگ می روند، فنا شدن در راه حق برایشان آسان است، پس این ملت چگونه تسلیم می شود.
ما نه تنها از شهادت برادرانمان غمگین نیستیم بلکه خوشحالیم
واین را می دانیم که هیچ انقلابی بدون خون به نتیجه نمی رسد
وهیچ توفیقی بدون تلاش وکوشش بدست نمی آید و می دانیم که هیچ وقت این خون ها ضایع نمی شوند وباعث اگاهی بیشتر مردم از حق و حقیقت می شود.
و در آخر به اشغالگران رافضی واربابان صفوی شان در تهران هشدار می دهیم که دست از این جنایات بردارند وهر چه زودتر به ظلم واشغال واستثمار پایان دهند و سرزمین اهل سنت را به صاحبان اصلی آن واگذار کنند تا این ملت درباره آینده اش خودش تصمیم بگیرد و گرنه همان طور که در عملیات استشهادی چابهار و عملیات های قبلی شما رابه سزای اعمال ننگینتان رساندیم این بار شدیدترو وسیع از قبل با شما بر خورد خواهد شد(انشاالله)
و این مبارزه ودفاع ادامه خواهد داشت تا روزی که تمامی مناطق پاک ومقدس اهل سنت از وجود ناپاک وخبیث افراطیان خالی شود ومنتظر جواب این عمل زد بشری یتان باشید تا فرزندان مومن وموحد این سرزمین با عملیات انتقام 3 شما و اربابانتان را برای همیشه خاموش و از صحنه خارج کنند.(انشاالله)
الله اکبر
یاشریعت یاشهادت 

هنگاميكه فيروز آبادي هم به سخن در آمد



به گزارش آژانس خبري تفتان عمليات چابهار همانگونه كه پيش بيني مي شد لرزه بر تمام سران نظام انداخته است زيرا كه يكي از بزرگترين منابع در آمد آنها هدف قرار گرفته است و گزارشها از فرار چيني ها و هندي هائي كه در حال سرمايه گذاري در چابهار بودند حكايت دارد و حتي كارگران تاجران بزرگ در حال فرار به شهرهاي خود هستند و اين ترس و وحشت مايه نگراني كارتل هاي اقتصادي و سپاه پاسداران و نيروهاي نظامي شده است كه بزرگترين درآمد را از اين بندر تجاري بلوچستان كسب مي كنند چنانچه رئيس ستاد نيروهاي مسلح هم پس از اين عمليات افتخار آفرين به سخن در آمده و پاكستان را تهديد نمود.
عمليات چابهار همه سران نظام را به تكان در آورده است خصوصا فيروز آبادي كه يكي از كارتل هاي اقتصادي و از مسئولان تجارت خامنه اي جنايتكار است و بزرگترين باند قاچاق تحت سر پرستي وي در چابهار مشغول فعاليت است به شدت نگران شده است.
طبق گزارشها با دستور خامنه اي طي 10 سال اخير بيش از 2000 سپاهي و پاسدار در چابهار اسكان داده شدند تا اقتصاد قاچاقي رژيم را بچرخانند و عمليات چابهار همه تلاشهاي نظام را به خاك ماليد و الان همه ديوانه شده اند.
به گفته ناظران مسائل ايران عمليات چابهار زماني رخ داد كه ايران در اقتصاد دچار بحران است و از چابهار به عنوان يك بندر براي قاچاق استفاده مي كند كه عمليات چابهار اين بهره برداري را با مشكل مواجه نمود و ترس و هراس تمام سران رژيم خصوصا دزد بزرگ خامنه اي را فرا گرفته است و خامنه اي دجال به فيروز آبادي دستور داده است كه پاكستان را تهديد كند و فكر مي كنند با تهديد پاكستان مي توانند كاري بكنند كه زهي خيال باطل