سخن گفتن ازمبارزین در کوهستانهای بلوچستان ، از آن مردان حق ، از آهن و اشک، از شیران بیشه نبرد و عارفان شبهای قیرگون.
سخن گفتن از فداییان جندالله ، این مردان عمل و نه مردان سخن، این نمونه کامل هجرت، جهاد و شهادت، این شاگردان مکتب اصحاب رسول صلی الله علیه و سلم ، این تربیت یافته گان شهید اعظم عبدالمالک جان ، این درویشان موحد ، این صوفیان تارکان دنیا .
هنگامیکه به کوهستانهای بلوچستان رفته بودم ، عبدالمالک ها را دیدم ، آن جوانان با ایمان و صلابت ، آن جوانان خوش تیپ و رعنا ، با چهره های نورانی ،با چشمان گریانی بر حال ملت .
در دلم فریاد زدم و گفتم بشارت است بر ملت بلوچ ، گر عبدالمالک جان نیست ، عبدالمالک ها در کوهستانهای بلوچستانند ، دیگر مردم بلوچستان را غمی نیست .
در فکر بودم ، ناگهان جوانکی مرا دعوت به جهاد و مبارزه داد ، گفتا برادر الان وقت جهاد است و ایمان ، وقت ایثار است و هجرت ، بگفتا گر رژیم را توپ و تانک است ، بسیجی ، سپاهی ، اطلاعاتی و مخبر است ، ما را خدای است ، ما ایمان داریم ، رژیم ندارد ، ما به نصرت خداوند امیدواریم ، رژیم به نیروهای بزدل و جنایتکار ، ما را خدای کافی است ، یقین داریم ، به آن خالق یکتا ، گر در این راه کشته شویم ، شهید خواهیم شد ، و جایگاهمان بهشت است ، و ما را غمی نیست ، جوانک به من گفتا برادر باید مخلص باشیم ، کارهایمان و اعمال مان خالصتا برای خداوند متعال باشد ، تهجدمان را قضا نکنیم و برای آزادی سرزمین مان از خدای متعال مدد بخواهیم.
عجیب ایمانی دیدم در کوهستانهای بلوچستان ، عجیب ایمانی دیدم در جوانان مبارز ، که نمیدانم چگونه برایتان وصف کنم .
از جوانان ایران و بلوچستان میخواهم که به کوهستانهای بلوچستان سری بزنند ، ایمان و یقین را در جوانان ببینند، خودشان را مبارز کنند و دهها جوان را برای مبارزه به کوهستانها بفرستند ، دروازه های پایگاههای مبارزین درکوهستانهای بلوچستان برایتان باز است ، بیایید ایمانتان را قوی کنید ، بیایید اینجا انسان سازی است ، بیایید مجاهد و مبارز باشید ، بیایید سرزمینمان را از چنگ دیکتاتورها ، آخوندهای جنایتکار و صیغه زادها آزاد کنیم و پرچم ایمان و آزادی را بکاریم .
ناکو وشدل
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر