۱۳۸۹ آبان ۴, سه‌شنبه

وصیت نامه یکی از سربازان جندالله


بسم الله الرحمن الرحیم

ولا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیا عند ربهم یرزقون»

هرگز مپندارید کسانی که در راه خدا کشته میشوند مردهاند، بلکه آنها زندهاند و نزد خدای خویش روزی میخورند. «و قاتلوهم حتی لا تکون فتنه» ، بکشید کافران را تا فتنه از میان برداشته شود. با درود و سلام به یگانه منجی عالم بشریت، حضرت محمد مصطفی(ص) و با درود و سلام بر شهید اعظم امیرعبدالمالک (رحمه )امید مستضعفان جهان و با درود و سلام بر رزمندگان کفر ستیز جندالله با درود و سلام به رهبرجدید امیر حاج محمد ظاهر(حفظ) و با درود و سلام بر خانوادههای شهدا که عزیزان خود را در راه خدا فدا کردند و با درود و سلام به مجروحین و معلولین جنبش مقاومت که عضوی از بدن خود را از دست دادند و با درود و سلام بر اسیران جندالله که در زندانها و سیاه چالهای روافض رژیم کفر خامنه ای دجال اسیرند. اینجانب …. عرایض خود را به خدمت شما عزیزان میرسانم. این حقیر در کوههای بلوچستان بودم، که صدای پیامبر گونه رهبر خود شهید امیر عبدالمالک را شنیدم که فرمود: «در موقعیت حاضر جهاد از اهم واجبات است و هیچ چیز نمیتواند مانع آن شود». و من با شنیدن این پیام امیرجان بر خود لازم دانستم که به جهاد بروم و در خود توان جهاد رفتن را دیدم و به جهاد آمدم و اگر به جهاد نروم در پیشگاه خداوند مسئول هستم و به ملت خود خیانت کردهام. ای کسانی که میتوانید به جهاد بروید ولی نمیروید! به خدا قسم اگر شما به جهاد نروید در آخرت در پیشگاه الله ورسولش شرمنده میشوید و از باب الجهاد نمیتوانید بگذرید و مورد لعن و نفرین شهدا قرار میگیرید. و ای پدر و مادرهایی که مانع رفتن فرزندان خود به جهاد میشوید! به خدا قسم که سخت در گمراهی هستید. به شما به عنوان یک برادر کوچک توصیه میکنم که مانع رفتن فرزندان خود به جهاد نشوید، زیرا که در این دنیا به هر چه نگاه میکنیم فناپذیر است. گرداگرد ما پر از موجودات مختلف است، اما هیچ کدام از آنها بقائی ندارند و چون آب روان همه در جریانند در این دنیای خون، در این جهان پر از مرگ و نیستی، در این مرکز بیثباتی و بیقراری، در این سرزمین فنا و نابودی که هیچ و هیچ نمیماند. در این جا چه کسی میتواند بخودش بنازد و یک لحظه اظهار پایداری کند. ای انسان بی انصاف! مگر به این سفر پر خطر فکر نکرده ای؟ مگر نمیدانی که این زندگی و دنیای تو و همه انسانها بی علت نیست؟ این زندگی کاملاً مشابهی که تمام افراد هم نوع اطاعتش میکنند همین به دنیا آمدن و از دنیا رفتن، همین که در همه به یک صورت شروع میشود وبه یک ترتیب پایان مییابد. آیا در این قضیه جای اندیشه نیست؟ و آیا این سرگذشت واقعی را باید فراموش کرد؟ خدایا! چرا بعضیها میخواهند فکر کنند دنیا و این لحظه ها همه و همه میگذرند و بر نمیگردند، و راه رسم زندگی همین بوده است و همین خواهد بود. خدایا! خودت شاهدی که من نیز این دعوت ترا لبیک گفتم و این واقعیت را قبول کردم، که مرگ و زندگی در اختیار دیگری است. تویی که ما را آفریدی و پس از چندی میمیرانی! چه این مطلب در روزگار جوانی و چه در هنگام پیری وناتوانی اتفاق افتد، چون تو همیشه دانا و توانائی. پس خدایا! حالا که من دعوت ترا لبیک گفتم، تو هم آخرین آرزوی مرا برآورده کن و آن این است که مرا طوری بمیرانی که در روز محشر در مقابل رسول الله و یارانش رو سفید باشم. پس شما باید به حرف منافقین و روافض گوش نکنید و بیدار و هوشیار باشید تا مکر و نیرنگ آنها را بخودشان بازگردانید و به حرف آن کسانی که میگویند: این جوانها چرا بیخود میروند به جهاد و خود را به کشتن میدهند گوش نکنید، بقول قرآن که میفرماید: در سوره بقره «و لا تقولوا لمن یقتل فی سبیل الله امواتا بل احیا و لکن لا تشعرون» به کسانی که در راه خدا کشته میشوند مرده نگوید، بلکه زندهاند، ولی این موضوع را شما درک نمیکنید. آنهایی که این حرفها را میزنند، بقول قرآن که آنها درک نمیکنند که چنین حرفها را میزنند. و شما امت رسول الله باید آنها را راهنمایی کنید و به آنها بفهمانید که ما بیخود خود را فدا نمیکنیم، بلکه هدفی داریم، هدفی مقدسی که برای آن خود را فدا میکنیم. شهید آن کسی است که با فداکاری و از خود گذشتگی خود را با سوختن و خاکستر شدن و فانی شدن و پرتو افکندن است تا دیگران در این پرتو که به بهای نیستی او تمام شده، بنشینند و آسایش بیابند و کار خود را انجام دهند. شهدا، پرتو افشانان و شمعهای فروزنده اجتماعند، و در روز قیامت، فرشتگان مرحباگویان به استقبال مجاهدان راه خدا که شمشیر بخود آویختهاند از درب مخصوص یا «رب المجاهدین» وارد بهشت میشوند. و هر کس جهاد در راه خدا را به همراه امیر عادل ترک کند، لباس خواری و ذلت پوشیده و در زندگی تنگدست و نیازمند گردد و روزی اش از بین میرود. و ای انسان! بدان برای آخرت آفریده شده ای، نه برای دنیا، نه برای نیستی، نه برای مردن، نه برای زندگی و تو در جای کوچ میباشی و در سرای موقت و در راه و به سوی آخرت هستی و تورانده مرگی که گریزنده از آن رهایی نمییابد و جوینده آنرا از دست نمیدهد و ناچار مرگ او را در مییابد. پس بترس از این که مرگ تو را دریابد و تو در حال گناه باشی. و چند سخن با جوانان عزیز دارم. ای جوانان! نکند در رختخواب ذلّت بمیرید، که برادرانتان در میدان نبرد شهید شدند. ای جوانان! مبادا در غفلت بمیرید، که سیدنا عمر(رض )وسیدناعلی(رض) در محراب عبادت شهید شدند و مبادا در حال بیتفاوتی بمیرید که صحابه کرام(رضی الله اجمعین) و با هدف شهید شدند. برادران! استغفار و دعا کنید و از یاد نبرید که درمانها برای تسکین دردهاست. و همیشه بیاد خدا باشید و در راه او قدم بردارید و هرگز دشمنان بین شما تفرقه نیاندازند و شما را از جهادجدا نکنند، که اگر چنین کردند روز بدبختی مسلمان و روز جشن ابرقدرتهاست. حضورتان را در جهاد حق علیه باطل ثابت نگه دارید. در تقوی بیشتر دقیق شوید. و سعی کنید عظمت الله را بیابید و خود را تسلیم او سازید و صداقت و اخلاص خود را همچنان حفظ کنید. اگر فیض شهادت نصیبم گشت، آنان که اسلام وجهادعلیه کافران و روافض اعتقاد ندارند، بر من نگریند و بر جنازه من حاضر نشوند، اما باشد که خون شهدا آنها را متحول سازند و به رحمت الهی نزدیکشان کند. سلام مرا به رهبر عزیزم برسانید و بگویید: تا آخرین قطره خونم سنگر اسلام را ترک نخواهم کرد. با خداوند پیمان میبندم که در تمام عملیاتهاهمراه مجاهدان باشم و سنگر را خالی نکنم، تا هنگامی که همه احکام اسلام در زیر پرچم اسلامی دربلوچستان به اجرا درآید. ای مجاهدان همیشه در صحنه! شما را به خون پاک شهیدان قسم میدهم که دست ازجهادبرندارید. شما باید قدر این راه خدا را بدانید، زیرا که خداوند به برکت این راه به شما این نعمت عزت وسربلندی راداده است. آری، ای برادران عزیز! شما باشید و جهاد و بس، نکند خدایی نکرده و خدا آنروز را نیاورد که دست ازجهاد بکشید و نفرین الله ورسولش شامل شما هم شود و تا جهان باقی است مورد لعن و نفرین آیندگان قرار گیرید. به خانوادههای شهدا سرکشی کنید وبه آنها دلداری بدهید و به آنها بگویید: که راه فرزندانشان را ادامه میدهید و انتقام خون آنها را خواهیدگرفت و نگذارید که آنها غمی را احساس کنند. نماز و دعوت را که تا بحال فراموش نکردیدو به شکوه تمام اجرا کردید از این به بعد هم نماز و جهاد را هر چه بیشتر از پیش باشکوه اجرا کنید تا پشت ابرقدرتها را به لرزه درآورید. دیگر بیشتر از این سفارش نمیکنم زیرا که شما از من بهتر میدانید و آگاهترید. حال سخنی چند با خانوادههای شهدا دارم. ای خانوادههای معظم شهدا! شما در پیشگاه خداوند عزیز هستید، آبرو دارید، شما نور چشم امت هستید، خدا نکند که بگویید: ما فرزندان خود را از دست داده ایم بلکه شما تازه فرزندان خود را یافتید و از دست ندادهاید. آنها امانتی بودند از طرف خداوند در پیشگاه شما و شما باید خداوند را شکر کنید و باید از خدا طلب مغفرت کنید، که امانت او را دادید و شکر خدا از این است که شما توانستید این امانت را صحیح و سالم به خدا و خالق خود بازگردانید. و ای خانوادههای شهدا! شما باید خوشحال باشید که چنین فرزندانی را داشتید، پاک و خالص و مطهر که در راه خدا فدا نمودید. و یک سخن با آنهایی که هنوز معنای واقعی جهاد را نفهمیده اند دارم. ای کسانی که همراه منافقین و ولگردهای روافضین که شب تا صبح قدم میزنید و حرفهای دروغین منافقین را گوش میدهید و دست به کارهای خلاف میزنید! بترسید از خدا، چرا شما آگاه نیستید؟! شما باید آینده در نزد الله جوابگو باشید. شما را به خون شهدا قسم، دست از این کارها بردارید و به فکر آینده خود باشید. ای پدر و مادر عزیز! شما باید افتخار کنید و تمام مادران شهدا باید افتخار کنند که چنین فرزندانی را در دامان خود پروراندهاند که بسیار پاک و خالص و با ایمان هستند و جایشان در بهشت است. و شما باید افتخار کنید که چنین فرزندانی را تربیت کردهاید و بهشت زیر پای مادران است و شما مادران شهدا هم جز چنین مادرانی هستید. خوشا بحال شما ای پدر و مادر عزیز و گرامی! میدانم که برای من سالها زحمت کشیده اید و مرا به اینجا رسانده اید و من نتوانستهام جبران زحمتهای شما را نمایم. و از تو مادر عزیز، میخواهم که در مرگم صبر کنی زیرا که قرآن میفرماید: «به راستی که خدا با صابران است.» ای مادر عزیز و پدر گرامی! من از شما میخواهم که در مرگم ناراحت نباشیدبلکه خوشحال ودر بین مردم شیرینی پخش کنید. ای پدر و مادر عزیز! انسان هر وقت باشد باید بمیرد، چه امروز و چه فردا پس چه بهتر است که مرگ انسان با عزّت باشد و در راه (خدا) و در حال جهاد بمیرد. و من مردن در بستر را ننگ میدانم. مادر عزیز! رفقای من در حال جهاد در راه خدا شهید شدند، پس چرا من در حال جهاد و در راه خدا کشته نشوم؟ مادر عزیز! اگر خواستی گریه کنی بر ای همه شهدا گریه کن. ای مادر! خون من از خون صحابه سرختر نیست و خون من از خون امیر عبدالمالک ودیگربرادران شهیدم سرختر نیست. چند سخنی با برادرانم دارم: ای برادران عزیز! در نماز و جماعت شرکت کنید، زیرا که نماز کارخانه انسان سازی است و شما با رفتن به نماز و جماعت پشت منافقین را به لرزه در میآورید. برادران عزیز! هیچ گاه نگذارید اسلحه خونین من به زمین بیفتد، اسلحه مرا بردارید و سنگر مرا پر کنید و دست از جهاد بر ندارید. وحدت خود را حفظ کنید و جهاداز یادتان نرود. اگر خدا خواست و شهادت نصیبم گشت، از همه مجاهدان و فامیلان و بستگان خواهش میکنم که اگر سو ظنی از این حقیر دیدند مرا مورد عفو و بخشش خود قرار دهند، سلام مرا به همه عزیزان برسانید. از همه شما التماس دعا دارم و شما را بخدای بزرگ میسپارم.

الله اکبر الله اکبر الله اکبر

خالد بدری


خبرگزاری بدریان ایران

هیچ نظری موجود نیست: