۱۳۸۹ بهمن ۲۴, یکشنبه

بیوگرافی کوتاهی از ماموستا شێخ عزالدین حسینی


سید عزالدین در بهار سال ١٣٠٠ هجری شمسی در شهر مرزی بانە در خانوادەای مذهبی دیدە بە جهان گشودند.


ناصر سینا
شیخ عزالدین حسینی
سید عزالدین در بهار سال ١٣٠٠ هجری شمسی در شهر مرزی بانە در خانوادەای مذهبی دیدە بە جهان گشودند.
پدر ایشان شیخ صالح (در این منطقە از کردستان سیدها را عمدتا شیخ مینامیدند) از سادات برزنجە و درزمان خویش از علمای دینی منطقە بود؛ وی کە مخالف حکومت رضاشاە بود، مخفیانە با شیخ محمود حفید رهبر حکومت محلی و جنبش کردستان در سلیمانیە در ارتباط بود. شیخ صالح در سال ١٣١٩ فوت کرد.
سید عزالدین بسیار علاقمند بە تحصیل بود اما در بانە تا سال ١٣١٥ مدرسە وجود نداشت و نزد پدر خواندن را شروع کرد. صرف و نحو عربی، قرآن، گلستان و بوستان و کتابهای دیگری را در مکتب پدر آموخت.
سال ١٣١٧ بعنوان طلبە نزد ماموستا ملا سید حسین بە روستای سیسر در منطقە سردشت رفت؛ پس از سە سال مجددا بە بانە بازگشت و سپس در روستاهای حمامیان، نمەشیر، سیسر و مدتی هم نزد ماموستا ملا باقر روحانی و استاد مشهور منطقە مریوان در روستای بالک بە تحصیل پرداخت.
سال ١٣٢١ بە منطقە موکریان میرود کە در آنزمان مرکز فعالیتهای سیاسی و مبارزات ملی‌گرایانە بود. در سال ١٣٢٢ در منطقە بوکان جذب سازمان تجدید حیات کرد (مشهور بە کومەلە ژ.ک) شد و فعالیتهای سیاسی‌اش شروع شد.
سال ١٣٢٤ و بدنبال ایجاد جمهوری کردستان در مهاباد در مراسم حمل و افراشتن پرچم جمهوری کردستان کە از مهاباد بە بوکان آوردەشد بطور فعال شرکت کرد.
بهار سال ١٣٢٥ بە مهاباد کە پایتخت جمهوری بود میرود و مدتی نزد استاد مشهور منطقە ماموستا ملا حسین مجدی بە تحصیل ادامە میدهد.
سال ١٣٢٧ رسما از سوی ماموستا ملا علی ولزی در روستای حمامیان اجازەی فتوا و تدریس گرفتە و بعنوان پیشنماز و مدرس در روستای کانی‌رش منطقە موکریان شروع بەکار میکنند.
در فاصلە سالهای ١٣٣٠ تا ١٣٣٧ در روستاهای کانی رش، گولی و قادرآباد بوکان ملا و مدرس بودند.
رویدادهای سیاسی و اجتماعی این سالها تاثیر مستقیمی بر زندگی ایشان میگذارند. در فاصلە ١٣٢٩ تا ١٣٣٢ جنبش دهقانی فعالی در این منطقە در جریان بودە و ماموستا شیخ عزالدین کە هموارە حامی طبقات پایین جامعە بودند، آماج حملات مالکین و زمینداران منطقە گردیدە و بەهمین دلیل هم ناچار بە ترک روستای محل اقامت خودشان شدند. ماموستا هموارە دارای مواضعی ترقیخواهانە بودند کە آنرا در کمال شهامت ابراز میداشتند؛ برای مثال نظرات ایشان در مورد خرافات مذهبی، مسائل اجتماعی و مخالفتشان با ازدواج اجباری، ازدواج کودکان و دختران در سن پایین، سە طلاقە زبانزد خاص وعام بود.
این دوران همزمان است با جنبش ملی کردن نفت و دولت دکتر محمد مصدق در ایران، کودتای مرداد سال ١٣٣٢ و تغییر و تحولات متعاقب آن.
سال ١٣٣٧ ماموستا بعنوان مدرس در مدرسە علوم دینی مهاباد شروع بە کار میکنند. ایشان مدافع نظرات شیخ محمد عبدە مصری بودە و برای نمونە کتاب "رسالة التوحید" ویرا تدریس میکردند.
کسانیکە در مکتب ماموستا شیخ عزالدین میخواندند چە در مهاباد و چە سالهای قبل از آن، بە موازات مطالعات دینی معمول برای طلاب، با تاریخ مبارزات ملت کرد علیە ستم ملی نیز آشنا میشدند. انقلابی مشهور کردستان ملا احمد شلماشی کە با نام ملا آوارە در میان مردم شناختە شدە است از جملە شاگردان ایشان بود.
سال ١٣٤٧ ماموستا بعنوان امام جمعە مهاباد شروع بە کار میکنند.
در همین سال موج گستردەای از دستگیری مبارزین کرد بویژە در استان آذربایجان غربی و کردستان براه افتاد و پادگان جلدیان بە زندانی بسیار بزرگ تبدیل گردید. ماموستا را برای مدت کوتاهی دستگیر و بە پادگان جلدیان منتقل میکنند اما بە سبب فعالیت شخصیتهای روحانی و اهالی شهر مهاباد و احتمال برپایی تظاهرات، ایشان را آزاد میکنند.
طی سالیان اقامت در مهاباد بطور منظم با دانشجویان، فعالین و اعضای حزب دموکرات کردستان و بویژە مبارزین جنبش مسلحانە سالهای ١٣٤٨- ١٣٤٧ رابطە نزدیکی داشتند.
روز ١٧ خردادماە ١٣٥٧ در مراسم خاکسپاری مبارز دیرین عزیز یوسفی کە بەتازگی و بعلت مریضی از زندان شاە آزاد شدە بود شرکت و سخنرانی پرشوری ایراد کردند. سخنان ماموستا بر مزار این رزمندە مورد احترام مردم کە در شهر مهاباد و با شرکت هزاران نفر از شهرهای مختلف کردستان انجام گرفت انعکاس وسیعی داشت. این روز بعنوان آغاز جنبش تودەای در کردستان علیە رژیم سلطنتی بە حساب میآید.

در طول سال پر تحول ١٣٥٧ ماموستا کە در آبان ماە بعنوان رئیس شورای شهر مهاباد انتخاب شدەبودند، بطور مرتب در این شهر و نیز در دیگر شهرهای کردستان در مناسبتهای گوناگون با مردم بە پا خواستە ملاقات و در گردهمائیها و تظاهرات اعتراضی آنان بە سخنرانی و تهییج میپرداختند.
با سقوط رژیم شاە نقش ماموستا شیخ عزالدین بسیار برجستە شد. تمامی نمایندگان دولت موقت و مسئولان منطقە کە بە کردستان سفر میکردند با ایشان ملاقات و مشاورە میکردند.
روز ٢٩ بهمن ١٣٥٧ نخستین هیأت نمایندگان دولت کە آقای داریوش فروهر یکی از اعضای آن بود وارد مهاباد شدە و یکراست بە ملاقات ماموستا میروند. روز بعد و در جلسە وسیعی قطعنامەای از جانب نمایندگان شهرهای مختلف کردستان (از جملە رهبران حزب دموکرات و کومەلە) تقدیم هیأت دولت گردید کە یکی از مواد آن تصریح میکند کە ماموستا شیخ عزالدین حسینی صلاحیت دارند در رأس هر هیأتی قرار بگيرند كه از طرف خلق كرد با دولت مركزی وارد مذاكره بشود.
نوروز سال ١٣٥٨ و بدنبال رویدادهای خونین شهر سنندج، ماموستا یکی از مخاطبان اصلی مذاکرات هیأت بلندپایەای بودند کە از تهران برای مذاکرە وارد این شهر شدەبودند. هاشمی رفسنجانی، بنی‌صدر، آیت‌اللە بهشتی و آیت‌اللە طالقانی و . . از جملە اعضای این هیأت بودند. در یکی از نشستها هنگامیکە هواپیماهای فانتوم نیروی هوایی بر فراز شهر سنندج دیوار صوتی را شکستند طوری کە حتی در جلسە مذاکرات هم ایجاد اختلال کرد، ماموستا خطاب بە هیأت اعزامی جملە مشهوری گفتند: "فرق تاج و عمامە چیست؟ حکومت عوض نشدەاست، تاج شاهی رفتە و عمامە جای آنرا گرفتە است!"
روز ششم فروردین ١٣٥٨ ایشان طی اطلاعیەای اظهار داشتند: از آنجائیکە محتوای جمهوری اسلامی نامعلوم است، از شرکت در رفراندوم برای جمهوری اسلامی در ایران خودداری میکنم.
یکماە بعد و بە دعوت وزیر کشور مسافرتی بە تهران و قم انجام دادند؛ در این سفر با خمینی، مهدی بازرگان و وزیر کشور و تعدادی از دیگر مسئولان جمهوری اسلامی دیدار و گفتگو کردند. در دیدار با خمینی بهنگام خداحافظی کردن، خمینی میگوید من امنیت کردستان را از شما میخواهم، و ماموستا هم در پاسخ میگویند منهم خواهان خودمختاری کردستان از شما هستم.
دراین سفر همچنین در دانشگاە صنعتی شریف و در میان شور و احساسات گرم هزاران تن از دانشجویان سخنانی ایراد کردند و از جملە گفتند: " مذهبی كه مردم را رو در روی هم قرار دهد، مذهب الهی نيست . . . سانسور، نمونەای از بازگشت استبداد و ارتجاع است. . . ارتجاع را در هر لباس و هر رنگ و در هر شيوه ای محكوم مي كنيم. . . ما آزادی فعاليت تمام احزاب و گروههای سياسی و مترقی را خواستاريم. . . انقلاب هنوز به ثمر نرسيدەاست، چون هدف از انقلاب دگرگونی بنياديست."
هنگام بازگشت از این سفر بە کردستان در اوایل خردادماە ١٣٥٨ ماموستا در میان شور و احساسات بسیار شدید دهها هزار تن از مردم کە در کنار جادەها و در شهرها و شهرکهای کردستان صف بستەبودند روبرو گردیدند. این مسیر از سنندج شروع و با گذشتن از دیواندرە، سقز، بانە و بوکان در مهاباد شهر محل اقامتشان خاتمە یافت.
روز پنجم تیرماە ١٣٥٨ در مصاحبەای در مورد درگیری مسلحانە هشدار دادند: " استقرار امنيت بايد زير نظر شوراهای منتخب مردم باشد. . . وضعيت پخش اسلحه در كردستان [از طرف دولت] به صورتی درآمده است كه چنانچه در مورد آن فكری نشود، كردستان در آستانه جنگ داخلی قرار مي‏گيرد."
٢٨ مرداد ١٣٥٨ فرمان جهاد خمینی علیە مردم کردستان صادر شد و ماموستا شیخ عزالدین همراە مبارزین کردستان در مناطق کوهستانی مستقر شدند و از طریق رسانەهای بین‌المللی و دیدار با خبرنگارانی کە مخفیانە بە ملاقاتشان میآمدند صدای مردم کردستان را بە گوش جهانیان میرساندند.
چند هفتە بعد "دفتر ماموستا شیخ عزالدین حسینی" برای پیشبرد و انجام کارهای ماموستا تشکیل شد کە اعضای آن از افراد نزدیک بە ایشان و از مبارزین شهرهای مختلف کردستان بودند.
روز دهم آبانماە ١٣٥٨ بنا بە درخواست ماموستا و بە مناسبت عید قربان صدها هزار تن از مردم شهرها و روستاهای کردستان طی گردهمائی‌ها و تظاهرات پرشکوە و گستردە حمایت کامل خود را از جنبش حق‌طلبانە خود ابراز نمودە، یاد شهدای جنبش را گرامی داشتە و مخالفت خود را با رژیم جمهوری اسلامی نشان دادند.
در پاییز همانسال چندین نشست با نمایندگان اعزامی دولت کە بە منظور مذاکرە از تهران بە مناطق مرزی سردشت آمدەبودند انجام گرفت کە ماموستا در این جلسات نقش عمدەای ایفا نمودند. در همین ایام "هیأت نمایندگی خلق کرد" تشکیل گردید کە ریاست آنرا شیخ عزالدین حسینی برعهدە داشتند و حزب دموکرات کردستان، کومەلە و شاخە کردستان چریکهای فدایی دیگر اعضای آن بودند.
٢١ آذرماە ١٣٥٨ نخستین و تنها جلسە رسمی مذاکرە بین هیأت ویژە دولت و هیأت نمایندگی خلق کرد در مهاباد برگزار گردید.
تا پایان سال ١٣٥٨ جلسات و نشستهای پراکندەای میان نمایندگان دولت و نیز فرستادە ویژە خمینی بە کردستان با ماموستا و سازمانهای سیاسی بە منظور ازسرگرفتن مذاکرات رسمی انجام میگرفت. باوجود تلاشهای فراوان و حسن نیت ماموستا و بە سبب کارشکنیهای نمایندگان اعزامی از تهران و قم، این دیدارها بدون نتیجە ماند.
در فروردین ماە ١٣٥٩ ماموستا مسافرت مهمی را بە شهرهای مختلف کردستان آغاز کردند کە از مهاباد شروع و شهرهای بوکان، سقز، دیواندرە، سنندج، مریوان و بانە را در برگرفت. این سفر در همە جا با استقبال بسیار پرشور مردم و حضور دهها هزار نفری در میتینگها و گردهماییها روبروشد کە ماموستا طی سخنرانیهای مفصلی اعلام میداشتند کە مردم کردستان خواهان صلح و همزیستی مسالمت‌آمیز بودە و علیە هرگونە توسل بە اسلحە و ایجاد درگیری هستند. عکسها و فیلمهای موجود از این سفرها سیمای رهبری محبوب و تودەای را نشان میدهد کە مردم کردستان امیدها و آرزوهای خود را در مواضع و دیدگاههای ایشان میدیدند. متأسفانە این امیدها با یورش مجدد نیروهای مسلح جمهوری اسلامی بە شهرهای کردستان در آخرین روزهای فروردین این سال تبدیل بە یأس شد.
در اوائل سال ١٣٦١ ماموستا نمایندە ویژەای بە اروپا اعزام کردند تا ضمن تماس با رسانەهای مختلف، افکار عمومی جهان را در جریان اوضاع کردستان و جنبش حق طلبانە مردم آن و جرائم جمهوری اسلامی قراردهد. این نمایندە حامل نامەهایی برای پاپ در واتیکان، دبیرکل سازمان ملل و تعدادی از رهبران کشورهای اسلامی و عربی و از جملە یاسر عرفات بود. همچنین متنی تحت عنوان پیام و دیدگاههای ماموستا شیخ عزالدین حسینی برای افکار عمومی جهان، ایرانیان و کردهای مقیم خارج بە زبانهای کردی، فارسی و فرانسە پخش گردید. بعدها گزارش این سفر کە کشورهای فرانسە، انگلستان، آلمان، دربار واتیکان، ایتالیا، سوریە و لبنان را دربر میگرفت، برای آگاهی افکار عمومی کردستان و ایران منتشر شد.
پاییز همانسال ماموستا بە مدت ٩ هفتە سفری بە پاریس و سپس بە عربستان انجام دادند. در سفر پاریس علاوە بر مصاحبە با رادیو تلویزیون و روزنامەهای بزرگ فرانسە مصاحبە مهمی با بخش فارسی بی بی سی انجام دادند. همچنین دیدارهایی با تعداد زیادی از نویسندگای، شاعران، روزنامەنگارا و سیاستمدارانی از فرانسە، انگلستان، ایرلند، آلمان، ایتالیا، ایرانی و کرد انجام دادند. در همە این دیدارها ماموستا با دقت درمورد اوضاع سیاسی و اجتماعی کردستان و مبارزات حق‌طلبانە و آشتی‌خواهانە مردم کرد و نیز جنایات و ستمگریهای جمهوری اسلامی ایران با مخاطبین خود بە گفتگو مینشستند. در عربستان سعودی ایشان همچنین در مراسم حج عمرە شرکت کردند.
طی سالهای ١٣٨٤ تا ١٣٦٧ ماموستا در شرایط دشواری در مناطق مرزی ایران و عراق در کردستان زندگی میکردند و فعالیت خویش را از طریق دادن اطلاعیە و پخش و تبلیغ دیدگاههایشان بە شیوەهای گوناگون ادامە میدادند. در همین مدت بود کە محل اقامت ایشان در منطقە مرزی استان سلیمانیە هدف حملە هواپیماهای جنگی حکومت بعث عراق قرار گرفت کە در نتیجە باکمال تأسف یک مادر و فرزند خردسالش شهید شدە و خود ماموستا و همسرشان بە همراە نە پیشمرگ زخمی شدند.
سال ١٣٦٧ برای دیدار با یاسر عرفات بە کشور تونس مسافرت کردند و سپس مسافرتی بە سوئد و فرانسە انجام دادە مجددا بە کردستان برگشتند.
از تابستان سال ١٣٦٩ در کشور سوئد اقامت گزیدند.
ماموستا یکی از شرکت کنندگان در کنفرانس استکهلم در آغاز سال ١٩٩١ بود کە بە منظور بررسی اوضاع و احوال کردستان و آیندە آن با شرکت تعداد کثیری از سیاستمداران، نویسندگان، روزنامەنگاران و فعالین سیاسی و مدنی کرد و خارجی تشکیل گردید.
ایشان چند سالی در جریان تشکیل کنگرە ملی کرد در بروکسل فعالانە شرکت داشتند. همچنین در چندین کنفرانس و کنگرە در کشورهای فرانسە و آلمان در مورد مسائل و آیندە کردستان و ایران شرکت نمودند. ماموستا در طی فعالیتهای سیاسی خویش هموارە با مبارزین جنبش آزادیخواهانە کرد در دیگر بخشهای کردستان از نزدیک در تماس بودە و هموارە یکی از حامیان مبارزە ملت کرد علیە ستم ملی در سراسر کردستان بودند.
خردادماە سال ١٣٨٣ یک مراسم بزرگداشت از ماموستا شیخ عزالدین حسینی از جانب انجمن پژوهشگران ایران در چهارچوب کنفرانسی در استکهلم زیر عنوان "آیندە ایران، ایران کجاست، ایرانی کیست؟" با حضور خود ایشان برگزار گردید کە طی آن از ایشان تجلیل شایستەای بەعمل آمد.
در زمان اقامتشان در سوئد ایشان بە صورتی فعال در دیدار با سیاستمداران، نویسندگان، شاعران و شخصیتهای برجستە کردستان و ایران میکوشیدند تا ضمن بیان مواضع و دیدگاههای خویش در زمینەهای گوناگون، از نقطە نظرات مخاطبین خود نیز مطلع گردیدە با آنها وارد بحث و گفتگو شوند.
ماموستا در تمام سالهای زندگی بسیار علاقمند بە مطالعە و خواندن کتاب بودند. در این زمینە برایشان مهم این بود کە محتوای کتاب تا چە اندازە در زمینە تاریخی، علمی و دینی و ادبی پربار باشد و بدین ترتیب بود کە بدون تعصب خاصی تا آخرین روزهای زندگی بیشتر اوقاتشان بە مطالعە کتاب میگذشت.
ماموستا هموارە با انجام مصاحبە و دیدار با رسانەهای دستەجمعی و بویژە از طریق کانالهای تلویزیون ماهوارەای و رادیوهای کردی زبان آخرین تحولات سیاسی کردستان، ایران و منطقە را مورد بررسی قرار میدادند و بە سوالات گوناگون پیرامون دیدگاهها و نظرات خودشان پاسخ میگفتند.
آخرین مصاحبە رسانەای ایشان روز ١٦ شهریور ١٣٨٩ و شرکت در برنامە بە عبارت دیگر تلویزیون بی بی سی بود کە انعکاس بسیار وسیعی در سطح کردستان، ایران و خارج از کشور داشت. این گفتگو شامل نظرات ماموستا شیخ عزالدین حسینی در مورد آزادی و دموکراسی، باورهای دینی، برابری زن و مرد، نقش حکومت دینی و همچنین جنبش سبز میشد.

ماموستا شیخ عزالدین و همسرشان دارای هفت فرزند بە اسامی عایشە، فاطمە، جمال‌الدین، شیرین، پروین، سیران و جمیلە هستند.
http://kurdishperspective.com

هیچ نظری موجود نیست: